🔴 به یاد آمران به معروف و ناهیان از مُنکر حقیقی
🔴 به یاد آمران به معروف و ناهیان از مُنکر حقیقی
چند سال جنگ
چند ماه فرماندهی
چند دقیقه زندگی
فشار دشمن برای پس گرفتن خطی که بچههای لشکر ۲۷ حضرت رسول تصرف کرده بودند اوج گرفته بود. ستون تانکها به سمت خط میآمد و هر تانکی که با زحمت منهدم میشد، بلافاصله تانکی دیگر جایگزین میشد. در شرایطی که تعداد قابل توجهی شهید و مجروح شده بودند، یک آن، فرمانده، دید نیروها عقب کشیدند. عباس کریمی، زیر آن آتش سنگین که کسی جرات نمیکرد سرش را از خاکریز بالا بیاورد، رفت و روی سینهکش خاکریز با سری افراشته ایستاد و شروع کرد بر سر نیروهایی که در حال عقب نشینی بودند، فریاد زدن که: برگردید، خطی که با خون گرفتیم را تحویل دشمن ندهید، برگردید... ایستادن عباس روی خاکریز شاید دو یا سه دقیقه طول کشید، اما آدمها گاهی یک عمر زندگی میکنند برای چند دقیقه، برای چند لحظه.
«من سالهای سال مُردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو میتوانی یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟»
چند سال جنگ
چند ماه فرماندهی
چند دقیقه زندگی
فشار دشمن برای پس گرفتن خطی که بچههای لشکر ۲۷ حضرت رسول تصرف کرده بودند اوج گرفته بود. ستون تانکها به سمت خط میآمد و هر تانکی که با زحمت منهدم میشد، بلافاصله تانکی دیگر جایگزین میشد. در شرایطی که تعداد قابل توجهی شهید و مجروح شده بودند، یک آن، فرمانده، دید نیروها عقب کشیدند. عباس کریمی، زیر آن آتش سنگین که کسی جرات نمیکرد سرش را از خاکریز بالا بیاورد، رفت و روی سینهکش خاکریز با سری افراشته ایستاد و شروع کرد بر سر نیروهایی که در حال عقب نشینی بودند، فریاد زدن که: برگردید، خطی که با خون گرفتیم را تحویل دشمن ندهید، برگردید... ایستادن عباس روی خاکریز شاید دو یا سه دقیقه طول کشید، اما آدمها گاهی یک عمر زندگی میکنند برای چند دقیقه، برای چند لحظه.
«من سالهای سال مُردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو میتوانی یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟»
۱.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.