قبل از اینکه تو رو ببینم
قبل از اینکه تو رو ببینم
فقط یه اسم ازت شنیده بودم...
من نمیدونستم
کسی هست توی دنیا، انقدر فوق العاده و بی نظیر توی مهربونی...
نمیدونستم،
کسی هست که، صداش از صدتا مُسکن قویتره و
لحنش با حال و هوای خوشِ شمال نسبت داره...
نمیدونستم
تو رو اگه ببینم، دلم برات میره و دیگه نمیبُره ازت
و اونقدر نزدیک میشی به من که، چشمام نبینه چیزی رو دیگه...
من نمیدونستم، یه نفری توی جهان هست
توی دلبری، دلربا!
عطر تنش، محشرترین هوای دنیا...
گرمی دستاش، مرز دیونگیه منِ حواس...
نمیدونستم، شهر بدون دیدن خنده هاش
و شنیدن صدای قدم هاش
میتونه اندازه شب چهارده، بگیره...
و این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن بشه...
قبل از اینکه تو رو ببینم،
فکر میکردم چقدر خوشبختم!
تو رو دیدم و فهمیدم یه عمر ازت غافل بودم...
غافل بودم، از تویی که
پیدا نمیشه جنس صدات توی هیچ مغازه ای...
محروم بودم، از آغوشی که
وطن بود برای من بیگانه و بی پناه...
تو رو دیدم و فهمیدم،
آدم هاهم میتونن ،برای هم یک معجزه از طرف خدا باشند!
و اعجاز تو برای من نابینا،
دیدنت درست موقعی بود که
ناامید بودم و به عشق تو ایمان آوردم.
فقط یه اسم ازت شنیده بودم...
من نمیدونستم
کسی هست توی دنیا، انقدر فوق العاده و بی نظیر توی مهربونی...
نمیدونستم،
کسی هست که، صداش از صدتا مُسکن قویتره و
لحنش با حال و هوای خوشِ شمال نسبت داره...
نمیدونستم
تو رو اگه ببینم، دلم برات میره و دیگه نمیبُره ازت
و اونقدر نزدیک میشی به من که، چشمام نبینه چیزی رو دیگه...
من نمیدونستم، یه نفری توی جهان هست
توی دلبری، دلربا!
عطر تنش، محشرترین هوای دنیا...
گرمی دستاش، مرز دیونگیه منِ حواس...
نمیدونستم، شهر بدون دیدن خنده هاش
و شنیدن صدای قدم هاش
میتونه اندازه شب چهارده، بگیره...
و این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن بشه...
قبل از اینکه تو رو ببینم،
فکر میکردم چقدر خوشبختم!
تو رو دیدم و فهمیدم یه عمر ازت غافل بودم...
غافل بودم، از تویی که
پیدا نمیشه جنس صدات توی هیچ مغازه ای...
محروم بودم، از آغوشی که
وطن بود برای من بیگانه و بی پناه...
تو رو دیدم و فهمیدم،
آدم هاهم میتونن ،برای هم یک معجزه از طرف خدا باشند!
و اعجاز تو برای من نابینا،
دیدنت درست موقعی بود که
ناامید بودم و به عشق تو ایمان آوردم.
۱.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.