تصورش را کن...
تصورش را کن...
اولین سفر...
شاید همسفر مهدی فاطمه
اربعین پای پیاده باهم️...
شانه به شانه...
درکشوری که غریب هم آشناست...
هوا گرم است و افتاب برپهنای زمین
پشت سرت می ایستد....
مبادا افتاب تو را ازار دهد....
بر رویت سایه می اندازد
پشت سرت رانگاه میکنی..
چشمانش نمدار شده...
زیر لب ذکر میگوید...
میفهمی که وقتش رسیده....
لحظه دیدار است....
دست کوچکت را درون دستش میفشارد و یک تعظیم کوچک میکند.
نگاه میکنی...
پرچم سرخ گنبد حسین .... ❤
توهم ادای احترام میکنی....
مردت رانگاه میکنی...بیتاب است
همانجا میشینید...
در بین الحرمین...
تورا نشان میدهد به مولایش...
❤حسین جان؟؟؟
❤️ارباب؟؟؟
...دردانه ام راببین...
همچون مادرت چادربه سر برای احترام آمده...
ناخوداگاه سرخم میکنی...
چقدرکوچکی دربرابر اربابت...
پشتت میلرزد...نگاه میکنی...
علمدار پشتتان سایه انداخته...
بلند میشوید؛سلام میکنید...
دوباره درگوشه ای از بین الحرمین مینشیند و
تو سر برشانه اش میگذاری....
ارام ارام زمزمه میکند...
روضه عباس را...
او از غیرت عباس برای تو خانوم خانه اش میخواند...
و توچشمانت را میبندی.....
میبینی اقا؟...
دامادتان است...
مدتها ارزو داشتم این لحظه را.
ببینید چه مردانه از مردانگیتان
می خواند...
یک خواهش،سایه علمت را بر روی زندگیمان بینداز...
فدای قامتت...
میبینی زیباست سفرمان....
این است ماه عسلمان ......
آرزویم این است آرزویتان اینچنین باد
#اللهم_ارزقنا_زیارت_کربلاء
اولین سفر...
شاید همسفر مهدی فاطمه
اربعین پای پیاده باهم️...
شانه به شانه...
درکشوری که غریب هم آشناست...
هوا گرم است و افتاب برپهنای زمین
پشت سرت می ایستد....
مبادا افتاب تو را ازار دهد....
بر رویت سایه می اندازد
پشت سرت رانگاه میکنی..
چشمانش نمدار شده...
زیر لب ذکر میگوید...
میفهمی که وقتش رسیده....
لحظه دیدار است....
دست کوچکت را درون دستش میفشارد و یک تعظیم کوچک میکند.
نگاه میکنی...
پرچم سرخ گنبد حسین .... ❤
توهم ادای احترام میکنی....
مردت رانگاه میکنی...بیتاب است
همانجا میشینید...
در بین الحرمین...
تورا نشان میدهد به مولایش...
❤حسین جان؟؟؟
❤️ارباب؟؟؟
...دردانه ام راببین...
همچون مادرت چادربه سر برای احترام آمده...
ناخوداگاه سرخم میکنی...
چقدرکوچکی دربرابر اربابت...
پشتت میلرزد...نگاه میکنی...
علمدار پشتتان سایه انداخته...
بلند میشوید؛سلام میکنید...
دوباره درگوشه ای از بین الحرمین مینشیند و
تو سر برشانه اش میگذاری....
ارام ارام زمزمه میکند...
روضه عباس را...
او از غیرت عباس برای تو خانوم خانه اش میخواند...
و توچشمانت را میبندی.....
میبینی اقا؟...
دامادتان است...
مدتها ارزو داشتم این لحظه را.
ببینید چه مردانه از مردانگیتان
می خواند...
یک خواهش،سایه علمت را بر روی زندگیمان بینداز...
فدای قامتت...
میبینی زیباست سفرمان....
این است ماه عسلمان ......
آرزویم این است آرزویتان اینچنین باد
#اللهم_ارزقنا_زیارت_کربلاء
۱.۳k
۱۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.