سالها بعد

سالها بعد
من در کنار یک مرد زندگی میکنم
مردی که اسمش در شناسنامه ام ثبت شده است
و همسر من محسوب می شود
مردی که شاید من زن رویاهایش باشم
اما او هیچ وقت مرد رویاهای من نمی شود
جسمم کنار او میخوابد اما..
افکارم در کنار تو..
سالها بعد
بی هوا وقتی یادت می افتم
به این فکر میکنم که خوشبختی یا نه؟
شاید اسم تورا گذاشتم روی پسرم
سالها بعد
من زنیم که از عذاب وجدان دارد میمیرد
زنی که به تو فکر میکند اما..
کنار یک مرد دیگریست
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگر پاسخ می دهد اما..
نه از ته دل !
سالها بعد
وقتی همه خوابند میروم در آشپزخانه
و در آن نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم
و به این فکر میکنم
که زندگی ام چگونه می شد اگر تو همسرم بودی !
در حالی که دارم در فکرت غرق می شوم
و من با عذاب و دلی پر از غم
باید بروم کنار مردی بخوابم که همیشه آرزو میکردم تو جای او بودی
سالها بعد
این موقع تو کنار کسی هستی که دوستش داری
اما من کنار کسی هستی که فقط با او هم خانه ام
سالها بعد
زنی هستم با موهای سفید و چهره ای خسته
زنی که خیلی ها اورا میشناسند
اما او با هیچکس جز یادتو آشنا نیست !