او رفت و صبر رفت

او رفت و‌ صبر رفت
و‌تحمل تمام شد...
از هم گسست؛
سلسله ی اختیار ما!
گفت از تو یاد میکنم
اما وفا نکرد!
یادش به خیر...
یارِ فراموشکار ما...

#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۱۳)

تو شعر ِ مرا بپوش سرما نخوریمن دکمه یِ این قافیه را می دوزم....

بخواب آهسته بر تخت خیال دفتر شعرمو مویت را پریشان کن ...

هیچ عیبی ندارد.... حالم را نپرس... نباش....نیا..... نمان.......

از اتفاق آخر ، روحت خبر ندارددیروز دوستت داشت ، حالا دگر ندا...

خواهرعزیزم زهراجان این ضایعه ی تلخ درگذشت برادر عزیزتو به تو...

خرقه بیهودگی بر تنم طناب باطل‌ به دور گردنمتا کمر در باتلاق ...

آنان که به من بدی کردند مرا هشیار کردند...آنان که از من انتق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط