وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم

وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم
با تو او را تک وتنها بگذارم بروم

به کجا می شود از معرکه عشق گریخت
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم

سرنوشت من مجنون هم از اول این بود
سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم

با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم
فرض کن روی دلم پا بگذارم بروم

از تمنای لبت با عطشی آمده ام
قایقم را لب دریا بگذارم بروم

سالها گوشه چشم تو بلاتکلیفم
یا بفرما نظر ی یا بگذارم بروم

من تو را با خود زیبای تو در آینه ات
بهتر آنست که تنها بگذارم بروم

همه ی سهم من از عشق همین شد که گلی
گوشه خاطره ات جا بگذارم بروم
دیدگاه ها (۱)

کتاب عشق را، جز یک ورق نیستدر آن هم نکته‌ای جز نام حق نیست ...

یہ وقتہایےباید از دل تاریکے بگذرےتا بہ روشنایے بـرسے...#شبتو...

حلول ماه ربیع الاول ماه شادی آل الله بر شما عزیزان مبارک باد...

به کاسه‌ی حرمِ او ، دو جرعه آبِ شفابرای این دلِ بیمار و زار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط