بهترين روزهاى كنار هم بودن
بهترين روزهاى كنار هم بودن
سر تاسر اطاق را رختخواب پهن مى كرديم و رديفى مى خوابيديم. خواب كه نه تا صبح صداى خنده هامون كل حياط را پر میكرد. اصلا آدم استرس و فكر وخيال را فراموش مى كرد. صبحونه و ناهار و شام رو تو ايوان ميخورديم، چه لذتى داشت
چقدر دوست داشتم اين خانه و آرامشش تو زندگيم هميشگى بود ولى مى دونستم كه نيست و بايد با خاطراتش زندگى كنيم
سر تاسر اطاق را رختخواب پهن مى كرديم و رديفى مى خوابيديم. خواب كه نه تا صبح صداى خنده هامون كل حياط را پر میكرد. اصلا آدم استرس و فكر وخيال را فراموش مى كرد. صبحونه و ناهار و شام رو تو ايوان ميخورديم، چه لذتى داشت
چقدر دوست داشتم اين خانه و آرامشش تو زندگيم هميشگى بود ولى مى دونستم كه نيست و بايد با خاطراتش زندگى كنيم
۳.۱k
۱۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.