خود که میدانی گرفتارت شدم پنهان چرا

🌷🌹💐

خود که میدانی گرفتارت شدم پنهان چرا
بعد  عمری عاشقی حالا  کنی  حرمان چرا

عشق تو افروخته  در  دل شراری آتشین
چون نسیمی  ره نیابی بر دل سوزان  چرا

چون گل پژمرده ای هستم  ز ایوان وجود
نورت ای مهر آفرین، بر من نشد تابان چرا

گشته بیمار این تن وجانم ز هجرت ای نگار
خود طبیبانه  نکردی درد من   درمان  چرا

گفته بودم گر بیایی بر رهت  قربان  کنم
این جدایی را نکردی یار من  پایان چرا

همچومجنون میشوم آواره ی صحرای عشق
گشته ای نا مهربان ،ای لیلی  دوران  چرا

معنوی با عاشقان گو عشق الماس است  دُر
می‌فروشید این گهر سرمایه را ،ارزان  چرا؟
دیدگاه ها (۰)

💙بسم الله الرحمن الرحیم💙☀️هر روز صبح بعدِ بسم الله الرحمن ال...

﷽#سلام_امام_زمانم♥️یا بــــن الحـســــن!منتظر آمدنت نشستماما...

🔸استاد متوجه نیست که نه روسیه نه چین نه ایران نه هیچ جای دیگ...

«رهبر دوراندیش»؛ تیتر یک تهران تایمز🔻یادتان هست چند سال پیش ...

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط