پارت ۳۲ : خوابالو کوچولو
پارت ۳۲ : خوابالو کوچولو
صبح ، خونه دازای ، اتاق
_ بیدار شد
_ وای خدا دیشب عجب شبی بوداااا
_ عه این خوابالو کوچولو هنوز خوابه که
_ چوچو * دم گوشش گفت *
+ هااااا؟
_ پاشو باید بدی مدرسه
+ ماماننن ولم کن میخوام بخوابم
_ اگه نری مدرسه میگم بابا نوئل بیاد بکننتا
+ مامان ولم کوننننن * دوستان چویا در رویا به سر میبره *
_ خب اوکی چوچو بابا نوئل اومده
+ چی میگییییی * مثل فشنگ پرید *
+ ها؟ چخبره؟ یزید اومده؟
+ بالا اومدن ویندوز
+ دازای باور کن دفعه بعد اینجوری کنی میام تو خوابت از کون مورد عنایت قرارت میدم
_ جر خوردن * تا الان خودش نگه داشته بود *
_ وایییییییییی خیلی خوب بودددد
+ اصلا من میرم پیش فیودور * اقا یه توضیح میدم راجب فیودور : فیودور عاشق چویاس بدجور اونم و اینکه چویا هم تو ۱۳ سالگی از فیودور خوشش میومده اما بهش نگفته بعد حالا دیگه بعد گذر زمان کلا فراموشش میکنه و اینکه دازای اگه یه فرصت پیدا کنه با رحمت الهی آشناش میکنه و فیودور هم به خون دازای تشنس حالا رابطه چویا فیودور یه رابطه عادیه البته از نظر چویا چون حتی تصورش هم نمیکنه فیودور دوسش داشته باشه *
_ تو گوههههههه میخوری
+ مردی بیا جلوم بگیر * رفتن سمت در *
_ چویااااااا از اون در بری بیرون خودت میدونی
+ مثلا چیکار میکنی
_ میخوای امتحان کن
+ رفتن بیرون
*** دم پارکینگ
+ واییی دلم برای خونم تنگ شدههههه
_ کدوم قبرستونی میخوای بری؟
+ سر قبر بابام میخوام برم خونه مون
_ ها خب اوکیه مشکلی نیست فقط صبر کن منم بیام
+ ها باشه * نه صبر کن تو خونم بمب ترکیده و اینکه فکر کنم اسباب بازی های جنسی هم وسط حال باشن شتتتت بعد اتاقمم پر عکسای دازایه که از بچگی جمع کردم خدایا *
+ نههههههههه
_ چخبره زهرمار ترسیدممم
+ نباید بیای
_ چرا؟
+ چون من میگم 🔪🔪
_ وایسا نکنه تو خونت کسی قایم کردی؟
+ گوه نخورررر فعلا نباید بیای * عرق کردن *
_ میام اگه میتونی جلوم بگیر__
+ مثل اسب رفت سمت ماشینش و از پارکینگ رفت بیرون
_ عههههه کجااااا * سوار ماشین شدن *
+ وای شتتتتت باید سریع برم خونه جمع کنم اون گند و کثافتا رو
+ داره دنبالم میاد چراااااااا
+ اشکال نداره منم قرار نیست کم بیارم
*** خونه چویا
+ شت شتتتتتت
☆ آقا چویا با خونه ای رو به رو شد که اصلا شباهتی به خونه نداشت یه شرت بالای لوستر بود ۴۰ تا کاسه ی رامن رو زمین بود اصلا بمب ترکیده بود
+ خدایایایایایا * با جاذبه همه ی وسایل سریع جمع کرد *
+ هوفففف خوبه تموم شد
+ شتتتت اتاققققق
_ چی..بی..ریدم..بهت
+ چرا اومدییییی
_ چرا مثل وحشی ها رفتی خب
+ چون چیزه ام خب
_ ها؟
_ صبر کن نکنه تو اتاقت چیزای بد بد داری * یورتمه رفتن سمت اتاق چویا *
+ نهههه نرووووو
_ رسیدن دم در اتاق__
+ لگد زدن به پاش و رفتن تو اتاق و قفل کردن در
پایان _ مرسی لایک میکنی 😁❤🧡
صبح ، خونه دازای ، اتاق
_ بیدار شد
_ وای خدا دیشب عجب شبی بوداااا
_ عه این خوابالو کوچولو هنوز خوابه که
_ چوچو * دم گوشش گفت *
+ هااااا؟
_ پاشو باید بدی مدرسه
+ ماماننن ولم کن میخوام بخوابم
_ اگه نری مدرسه میگم بابا نوئل بیاد بکننتا
+ مامان ولم کوننننن * دوستان چویا در رویا به سر میبره *
_ خب اوکی چوچو بابا نوئل اومده
+ چی میگییییی * مثل فشنگ پرید *
+ ها؟ چخبره؟ یزید اومده؟
+ بالا اومدن ویندوز
+ دازای باور کن دفعه بعد اینجوری کنی میام تو خوابت از کون مورد عنایت قرارت میدم
_ جر خوردن * تا الان خودش نگه داشته بود *
_ وایییییییییی خیلی خوب بودددد
+ اصلا من میرم پیش فیودور * اقا یه توضیح میدم راجب فیودور : فیودور عاشق چویاس بدجور اونم و اینکه چویا هم تو ۱۳ سالگی از فیودور خوشش میومده اما بهش نگفته بعد حالا دیگه بعد گذر زمان کلا فراموشش میکنه و اینکه دازای اگه یه فرصت پیدا کنه با رحمت الهی آشناش میکنه و فیودور هم به خون دازای تشنس حالا رابطه چویا فیودور یه رابطه عادیه البته از نظر چویا چون حتی تصورش هم نمیکنه فیودور دوسش داشته باشه *
_ تو گوههههههه میخوری
+ مردی بیا جلوم بگیر * رفتن سمت در *
_ چویااااااا از اون در بری بیرون خودت میدونی
+ مثلا چیکار میکنی
_ میخوای امتحان کن
+ رفتن بیرون
*** دم پارکینگ
+ واییی دلم برای خونم تنگ شدههههه
_ کدوم قبرستونی میخوای بری؟
+ سر قبر بابام میخوام برم خونه مون
_ ها خب اوکیه مشکلی نیست فقط صبر کن منم بیام
+ ها باشه * نه صبر کن تو خونم بمب ترکیده و اینکه فکر کنم اسباب بازی های جنسی هم وسط حال باشن شتتتت بعد اتاقمم پر عکسای دازایه که از بچگی جمع کردم خدایا *
+ نههههههههه
_ چخبره زهرمار ترسیدممم
+ نباید بیای
_ چرا؟
+ چون من میگم 🔪🔪
_ وایسا نکنه تو خونت کسی قایم کردی؟
+ گوه نخورررر فعلا نباید بیای * عرق کردن *
_ میام اگه میتونی جلوم بگیر__
+ مثل اسب رفت سمت ماشینش و از پارکینگ رفت بیرون
_ عههههه کجااااا * سوار ماشین شدن *
+ وای شتتتتت باید سریع برم خونه جمع کنم اون گند و کثافتا رو
+ داره دنبالم میاد چراااااااا
+ اشکال نداره منم قرار نیست کم بیارم
*** خونه چویا
+ شت شتتتتتت
☆ آقا چویا با خونه ای رو به رو شد که اصلا شباهتی به خونه نداشت یه شرت بالای لوستر بود ۴۰ تا کاسه ی رامن رو زمین بود اصلا بمب ترکیده بود
+ خدایایایایایا * با جاذبه همه ی وسایل سریع جمع کرد *
+ هوفففف خوبه تموم شد
+ شتتتت اتاققققق
_ چی..بی..ریدم..بهت
+ چرا اومدییییی
_ چرا مثل وحشی ها رفتی خب
+ چون چیزه ام خب
_ ها؟
_ صبر کن نکنه تو اتاقت چیزای بد بد داری * یورتمه رفتن سمت اتاق چویا *
+ نهههه نرووووو
_ رسیدن دم در اتاق__
+ لگد زدن به پاش و رفتن تو اتاق و قفل کردن در
پایان _ مرسی لایک میکنی 😁❤🧡
۱۰.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.