هیچوقت حساب زمان از دستش نمیرفت!یادمه اولین باری که قهر ک
هیچوقت حساب زمان از دستش نمیرفت!یادمه اولین باری که قهر کردیم چند ساعت بعد برام نوشت… سه ساعت و بیست پنج دیقه بیا آشتی.
یا یه روز که اینترنتم خاموش بود، روی خطم پیام گذاشت و گفت: هشت ساعت و سیزده دقیقه، کجایی؟
اونقدر توی رفتارش گذشت داشت و بهم اهمیت میداد که باعث شده بود تمام بینمون اختلافی پیش میومد، حتی.
زمان هایی که خودم مقصر بودم سکوت کنم و منتظر بمونم تا خودش پیش قدم بشه و معمولا هم همینطور میشد…
تا اینکه یه بار دعوامون بالا گرفت خیلی بالاتر از همیشه شاید تو اون ماجرا خودش هم بی تقصیر نبود، اما من خیلی زیاده روی کردم و تا میتونستم بهش توپیدم ولی اون تمام اون مدت ساکت مونده بود و هیچی نمیگفت.
چند روز گذشت و ازش خبری نشد، کمی دلهره گرفتم، آخه هيچوقت بیشتر از یک روز طول نمیکشید ولی باز هم سراغی ازش نگرفتم و با خودم گفتم این آدم، آدم رفتن نیست نهایتا یکی روز دیگه
پیداش میشه و مثل همیشه میگه نتونستم…
یک هفته دیگه هم گذشت و باز هم هیچ خبری نشد! دیگه طاقت نیاوردم و برای اولین بار پیش قدم شدم و برای معذرت خواهی پیغامی برایش فرستادم اما جوابم رو نداد!
روزها ماها سالها همینطور پشت سر هم سپری میشد و هر چقدر منتظر موندم دیگه هیچوقت خبری ازش نشد…
اونجا بود که فهمیدم زنها اگر کسی رو دوست داشته باشن، در هر شرایطی کنارش میمونن و بهش عشق میورزن اما روزی که از چشمشون بیفتی یه جوری میرن و تنهات میذارن که انگار آدمی مثل تو رو هيچوقت نمیشناختن…
حالا از نبودش سال های زیادی میگذره
و با اینکه میدونم دیگه هیچ جایی تو زندگیم ندارم و خیلی وقته که فراموشم کرده ولی دلم پر میکشه که همین الان گوشیم به صدا در بیاد و ببینم که نوشته: پنج سال و سی شش روزه بیشتر از این نمیتونم بیا آشتی…
💭#Caption
#عشق
#استوری
#کپشن
یا یه روز که اینترنتم خاموش بود، روی خطم پیام گذاشت و گفت: هشت ساعت و سیزده دقیقه، کجایی؟
اونقدر توی رفتارش گذشت داشت و بهم اهمیت میداد که باعث شده بود تمام بینمون اختلافی پیش میومد، حتی.
زمان هایی که خودم مقصر بودم سکوت کنم و منتظر بمونم تا خودش پیش قدم بشه و معمولا هم همینطور میشد…
تا اینکه یه بار دعوامون بالا گرفت خیلی بالاتر از همیشه شاید تو اون ماجرا خودش هم بی تقصیر نبود، اما من خیلی زیاده روی کردم و تا میتونستم بهش توپیدم ولی اون تمام اون مدت ساکت مونده بود و هیچی نمیگفت.
چند روز گذشت و ازش خبری نشد، کمی دلهره گرفتم، آخه هيچوقت بیشتر از یک روز طول نمیکشید ولی باز هم سراغی ازش نگرفتم و با خودم گفتم این آدم، آدم رفتن نیست نهایتا یکی روز دیگه
پیداش میشه و مثل همیشه میگه نتونستم…
یک هفته دیگه هم گذشت و باز هم هیچ خبری نشد! دیگه طاقت نیاوردم و برای اولین بار پیش قدم شدم و برای معذرت خواهی پیغامی برایش فرستادم اما جوابم رو نداد!
روزها ماها سالها همینطور پشت سر هم سپری میشد و هر چقدر منتظر موندم دیگه هیچوقت خبری ازش نشد…
اونجا بود که فهمیدم زنها اگر کسی رو دوست داشته باشن، در هر شرایطی کنارش میمونن و بهش عشق میورزن اما روزی که از چشمشون بیفتی یه جوری میرن و تنهات میذارن که انگار آدمی مثل تو رو هيچوقت نمیشناختن…
حالا از نبودش سال های زیادی میگذره
و با اینکه میدونم دیگه هیچ جایی تو زندگیم ندارم و خیلی وقته که فراموشم کرده ولی دلم پر میکشه که همین الان گوشیم به صدا در بیاد و ببینم که نوشته: پنج سال و سی شش روزه بیشتر از این نمیتونم بیا آشتی…
💭#Caption
#عشق
#استوری
#کپشن
۲۴.۱k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.