وای به حال من

وای به حال من!


عده‌ای می‌خواستند بروند جبهه. بچه‌ها که رفتند، دیدم حاج آقا آمدند خانه و سخت ناراحت هستند و اشک در چشمانش حلقه زده است.

گفتم: حاج‌آقا چرا ناراحتید؟ گفتند: تلفن بزنید به دفتر امام و اجازه بگیرید از امام که من با این بچه‌ها به جبهه بروم.

پرسیدیم: چرا حاج‌آقا؟ گفتند: آخر من نمی‌توانم ببینم این بچه‌ها می‌روند جبهه، آنجا می‌جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پیر شده‌ام، اگر من گذشت این بچه‌ها را نداشته باشم، ایثار این بچه‌ها را نداشته باشم، وای بر حال من!


اما معلوم بود که حضرت امام هیچ‌وقت اجازه نمی‌دادند ایشان سنگر تبریز را رها کنند و به جبهه بروند.

البته این حرکت ایشان هم نشانه عشق ایشان به شهادت و انقطاع ایشان از دنیا بود.




منبع: تبیان
شهید و عالم مجاهد، آیت¬الله «سید اسدالله مدنی»، دومین شهید محراب





|||||||||||||||||||||||| #مسجدنما #مدرسه_نما

سایت مسجد نما:
http://masjednama.ir

مسجدنما در سروش: http://sapp.ir/masjednama_ir

کانال مسجدنما در پیام رسان بله :
https://ble.im/masjednama

مسجدنما در ایتا »
https://eitaa.com/masjednama

مسجدنما در توییتر »
https://twitter.com/masjednama
دیدگاه ها (۱)

فکل‌ها‌ داخل!اول دهه شصت که حجاب به انتخاب زنان عمومی شد و ب...

تاریخ شفاهیمی‌گفت: «رزمندگان حاضر در دوران دفاع مقدس تا وقتی...

طغیان نکنخورشید و ماه و ستاره و درخت و آسمان و زمین و خلاصه ...

رهبر کوچکعزیزان من!شما می‌دانید آنچه که به دست آوردید از نفی...

علت سقوط بشار در سوریه چه بود؟بشار خودش هم جزو معلول ها بود ...

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹قرار بود همه دانش آموزا و خانواده هاشون بیان جلس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط