پارت

پارت۳۹
کوک: خب لیسا تموم شد بریم
لیسا:بریم عشقم بلند شدیمو راه افتادیم به سمت خونه
رزی: رفتم خونه رسیدم دیدم جیمین رو مبل نشسته داره تلویزیون میبینه
سلامم
جیمین: سلام خانمی
رزی: برم لباسامو عوض کنم بیام
جییمیم:باشه
رزی: خب بگو عزیزم
جیمین: ببین عشقم منو بچه ها یعنی کوک و تهیونگ باهام صحبت کردیم که عروسی هامونو توی روز برگذار کنیم میخواستیم نظراتتونو بپرسیم
رزی: اممم تو یروز ؟؟؟؟؟بنظرم برام فرقی نداره فقط میخوام با تو ازدواج کنم همین
جیمین: مطمئنی عشقم؟؟اگه میخوای عروسیت تک باشه ...
رزی: نه برام مهم نیس فقط تو کنارم باش
جیمین: باشه عشقم
تهیونگ: رسیدیم خونه جنی گفت میره لباس بپوشه بیاد‌منم کتمو دراوردم گذتشتم رو کبل و نشستم رو مبل
جنی: میدونستم میخواد درباره ی ازدواج حرف بزنه من خودمو اماده کرده بودم
تهیونگ: خب اومدی
جنی: اهوم بگو عشقم
تهبونگ: ببین عشقم منو
جنی: خب تو و کوک و جیمین
تهیونگ: تو از کجا میدونی؟؟
جنی: عزیزم میفهمم حالا بقیش ؟؟؟
تهیونگ: ببین ما تثمیم گرفتیم که عروسی هامونو تپ یروز بگیریم میخواستیم نظر شماهارم بپرسیم
جنی: واییییییی چقدر عالییییی من خیلی دوست دارم اره همینجوری باشه
تهیونگ: واقعا؟؟؟؟
جنی:اره خیلی دوست داشتم تو عروسی چندتا عروس باشیم
تهیونگ: پس قبوله اوفففف همش میترسیدم قبول نکنی
جنی: چرا نکنم عزیزم من بخاطرت هرکاری میکنم
لیسا: بعد اینکه رفتیم تو اتاق با هم نشستیم رو تخت و کوک سوکت بینمونو شکست
کوک: خب لیسا میخواستم بگم منو تهیونگ و جیمین
برنامه ریزی کردیم که عروسیمون تو یروز باشه حالا اومدیم نظر شمارم بپرسیم
لیسا: خب قبوله من پایم اتفاقا حال میده
کوک: قبول کردی الان؟
لیسا: اره
کوک: مرسی عشقم
لیسا: من ممنونم که پیشمی
💑💑
لایک فراموش نشه 💛💚💜
دیدگاه ها (۴)

پارت اخر

لباس عروس جنی

لباس جیهیو تو پارتی

لباس اریکا تو پارتی

اره عزیزم🥰#مود #خسته #افسرده #تنها #شکست #عشق #دختر #مودی #ا...

سناریو

حس های ممنوعه ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط