پارت راز زندگی
پارت 19 ( راز زندگی )😍
تهیونگ از اتاق اومد تو سالن
جونگکوک: داش ما میریم خونه دیگه
تهیونگ: اگه میخواین بمونین
جیمین: نه دیگه ما میریم
تهیونگ: خو به سلامت
آن چه:ماهم میریم
سولی: آره دیگه باید بریم
تهیونگ: باشه بعد به میتسو میگم زنگ بزنه
سولی: باشه خداحافظ
همه رفتن خونه هاشون
تهیونگ به آرومی رفت تو بغل میتسو بخوابه و خوابیدن
ویو صبح میتسو
از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ مث فرشته کوچولو ها خوابیده موهاشو نواز ش کردم
ادمین: ااااااا دست به مو های پسرم نزن
میتسو: خودت داری فیکو مینویسی
ادمین: اها راست میگی
میتسو: خب ادامه فیکو بنویس
ادمین: باشه
میخواستم بلند شم که بیدار شد
تهیونگ: چاگیااا کجا میری
میتسو: میرم صبحانه درست کنم برای همسرم
ادمین: چقد لوسین
تهیونگ: وایییی باز تو شروع کردی خودت داری میسازی فیکو
ادمین: خب باشه
تهیونگ: بیب نباید میخوابیدی میخواستم...
میتسو: خودم میدونم دست خودم نبود
تهیونگ: باید تا امشب صبر کنیم
میتسو: باشه بابا
تهیونگ : بعد از صبحانه میریم سینما
میتسو: باشه
اونا با هم رفتن صبحانه درست کردن خوردن و میتسو رفت لباس بپوشه
ویو میتسو
رفتم حمام بعد از چند مین در اومدم و موهامو سشوار کردم و لباس خوشگلی پوشیدم و آرایش ملایمی انجام دادم مدل مو درست کردم و رفتم پایین
ویو تهیونگ
بعد از میتسو رفتم حموم و اومد موهامو خشک کردم لباس پوشیدم و موها مو درست کردم و رفتم پایین
تهیونگ: واییی بیبی خیلی خوشگل شدی
میتسو: تو هم دختر کش شدی
تهیونگ: بریم
رفتن و سوار ماشین شدن و تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد تا اینکه رسیدن و رفتن تا فیلم انتخاب کنن
تهیونگ: چه فیلمی باشه من میگم عاشقانه و پایان غمگین نظرت چیه
میتسو: با اینکه میدونم از فیلم ترسناک بدت میاد اشکال نداره همون میخوای بزار
رفتن بلیط خریدن و رفتن تو بخش ویژه سینما و نشستن و فیلم دیدن فیلم تموم شد و میتسو گریه کرد
میتسو: چه پایان غمگینی
تهیونگ: بیب گریه نکن
تهیونگ میتسو رو بغل کرد تا آروم بشه
میتسو سرشو بالا گرفت و تهیونگ تزدیکش شد لبشو بوسید و بعد رفتن بیرون و گشتن رفتن پاساژ ها لباس خریدن و کلی خرت و پرت و سوار ماشین شدن رفتن کافه تهیونگ قهوه سفارش داد میتسو هم قهوه و خوردن برای نهار رفتن رستوران کلی غذا خوردن بعد سوار ماشین شدن تا برن خونه و رسیدن و متسو رفت لباس شو عوض کنه تا اینکا تهیونگ وارد اتاق شد و درو قفل کرد
میتسو: چرا میای تو دارم لباس عوض میکنم
تهیونگ: فکر کنم موقعه شه
میتسو: نه تهیونگ نمیخوام
تهیونگ: میتسو لجبازی نکن وگرنه کاری میکنم سه قلو باردار شی
میتسو: نه تهیونگ نمیخوام
تهیونگ: من سر حرفم میمونم
..................................
منتظر پارت بعدی باشین 😘🥰
تهیونگ از اتاق اومد تو سالن
جونگکوک: داش ما میریم خونه دیگه
تهیونگ: اگه میخواین بمونین
جیمین: نه دیگه ما میریم
تهیونگ: خو به سلامت
آن چه:ماهم میریم
سولی: آره دیگه باید بریم
تهیونگ: باشه بعد به میتسو میگم زنگ بزنه
سولی: باشه خداحافظ
همه رفتن خونه هاشون
تهیونگ به آرومی رفت تو بغل میتسو بخوابه و خوابیدن
ویو صبح میتسو
از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ مث فرشته کوچولو ها خوابیده موهاشو نواز ش کردم
ادمین: ااااااا دست به مو های پسرم نزن
میتسو: خودت داری فیکو مینویسی
ادمین: اها راست میگی
میتسو: خب ادامه فیکو بنویس
ادمین: باشه
میخواستم بلند شم که بیدار شد
تهیونگ: چاگیااا کجا میری
میتسو: میرم صبحانه درست کنم برای همسرم
ادمین: چقد لوسین
تهیونگ: وایییی باز تو شروع کردی خودت داری میسازی فیکو
ادمین: خب باشه
تهیونگ: بیب نباید میخوابیدی میخواستم...
میتسو: خودم میدونم دست خودم نبود
تهیونگ: باید تا امشب صبر کنیم
میتسو: باشه بابا
تهیونگ : بعد از صبحانه میریم سینما
میتسو: باشه
اونا با هم رفتن صبحانه درست کردن خوردن و میتسو رفت لباس بپوشه
ویو میتسو
رفتم حمام بعد از چند مین در اومدم و موهامو سشوار کردم و لباس خوشگلی پوشیدم و آرایش ملایمی انجام دادم مدل مو درست کردم و رفتم پایین
ویو تهیونگ
بعد از میتسو رفتم حموم و اومد موهامو خشک کردم لباس پوشیدم و موها مو درست کردم و رفتم پایین
تهیونگ: واییی بیبی خیلی خوشگل شدی
میتسو: تو هم دختر کش شدی
تهیونگ: بریم
رفتن و سوار ماشین شدن و تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد تا اینکه رسیدن و رفتن تا فیلم انتخاب کنن
تهیونگ: چه فیلمی باشه من میگم عاشقانه و پایان غمگین نظرت چیه
میتسو: با اینکه میدونم از فیلم ترسناک بدت میاد اشکال نداره همون میخوای بزار
رفتن بلیط خریدن و رفتن تو بخش ویژه سینما و نشستن و فیلم دیدن فیلم تموم شد و میتسو گریه کرد
میتسو: چه پایان غمگینی
تهیونگ: بیب گریه نکن
تهیونگ میتسو رو بغل کرد تا آروم بشه
میتسو سرشو بالا گرفت و تهیونگ تزدیکش شد لبشو بوسید و بعد رفتن بیرون و گشتن رفتن پاساژ ها لباس خریدن و کلی خرت و پرت و سوار ماشین شدن رفتن کافه تهیونگ قهوه سفارش داد میتسو هم قهوه و خوردن برای نهار رفتن رستوران کلی غذا خوردن بعد سوار ماشین شدن تا برن خونه و رسیدن و متسو رفت لباس شو عوض کنه تا اینکا تهیونگ وارد اتاق شد و درو قفل کرد
میتسو: چرا میای تو دارم لباس عوض میکنم
تهیونگ: فکر کنم موقعه شه
میتسو: نه تهیونگ نمیخوام
تهیونگ: میتسو لجبازی نکن وگرنه کاری میکنم سه قلو باردار شی
میتسو: نه تهیونگ نمیخوام
تهیونگ: من سر حرفم میمونم
..................................
منتظر پارت بعدی باشین 😘🥰
- ۲.۱k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط