سیلام دوزتان اومدم با ی سناریو دیگه😁✨
سیلام دوزتان اومدم با ی سناریو دیگه😁✨
بریممممم
موضوع: اگه بدون اجازشون موهاتو کوتاه کنی
(اندازه ی موهاتون تا سر زانوتون هست)
دازای: ا/ت از ظهر رفته بود بیرون تا خرید کنه و به م/ت (دوست صمیمیتون) هم ی سری بزنه و بعد بره موهاشو کوتاه کنه
همه ی کار هارو ب ترتیب انجام داد و رفت آرایشگاه
ح/ش (ارایشگر): مطمئنی ک میخوای موهاتو کوتاه کنی؟
ا/ت: اره مطمئنم خسته شدم از بس بهشون رسیدم
ح/ش: هرجور راحتی
بعله دیگه ا/ت موهاشو کوتاه کرد و رسید خونه و زنگ رو زد
دازای پشت ایفون: کیه؟
ا/ت : منم دیگه درو باز نمیکنی؟
دازای: عههعع بانوی من تویی ی لخظه نشناختمت😁 صبر کن ببینم ... چه بلایی سر موهای نرم و ابریشمیت اومده😞
ا/ت: یعنی ت منو بخاطر موهام دوس داشتی؟😑
دازای: ۹۹ درصد موهات ۱ درصد ناخونات
ا/ت: من طلاق میخوامممم😡
دازای: نهههه غلط خوردم ولی قول میدی دیگه خودم موهاتو کوتاه کنم؟
ا/ت: باشه باشه درو باز نمیکنی؟
دازای: ببخشید الان باز میکنم😄
چویا: ا/ت ی حسابدار بود ک امروز کلی کار ریخته بود سرش و شب مجبور بود دیر بره خونه و وقت آرایشگاه هم داشت
خلاصه... همه ی کار هاشو انجام داد و ارایشگاه هم رفت و با اینکه میدونست چویا روی موهاش حساسه موهاشو کوتاه کرد و اومد خونه و در رو باز کرد و با چویایی ک به استقبالش رفته بود رو به رو شد
چویا: پیشی کوچولو خیلی منتظرت بو....
چهههه بلاییی سرررر موهاتتتت اومدههههه😡😡😡😡
ا/ت : ب..بخدا رفتم آرایشگاه چون حوصله نداشتم دیگه
ازشون مراقبت کنم😣
چویا: رفته بودی ارایشگاه.... میگم میشه ادرس اون جهنم دره رو بدی؟🙂💢
ا/ت ک گرخیده بود ادرس رو داد و چویا کتشو برداشت و با سرعت نور غیبش زد...
👇🏻فلش بک به نیم ساعت بعد👇🏻
ا/ت ک حوصلش سر رفته بود تلویزیونو روشن کرد و زد اخبار🗿
اخبارگو: ارایشگاه فلان در ناحیه ی فلان در اثر حادثه ی طبیعی به نام جاذبه آوار شده است🤡
در همین حین چویا برگشت خونه و با خونسردی گفت : حواست باشه کوچولو دیگه حق نداری بدون اجازه ی من بری ارایشگاه فهمیدی؟
ا/ت: با...باشه😑🥴
تماااام شدددد😇
هعی خودافسسس👋🏻🤭✨
#سوکوکو
#انیمه
#سناریو
#وانشات
#دازای
#چویا
#سگ_های_ولگرد_بانگو
بریممممم
موضوع: اگه بدون اجازشون موهاتو کوتاه کنی
(اندازه ی موهاتون تا سر زانوتون هست)
دازای: ا/ت از ظهر رفته بود بیرون تا خرید کنه و به م/ت (دوست صمیمیتون) هم ی سری بزنه و بعد بره موهاشو کوتاه کنه
همه ی کار هارو ب ترتیب انجام داد و رفت آرایشگاه
ح/ش (ارایشگر): مطمئنی ک میخوای موهاتو کوتاه کنی؟
ا/ت: اره مطمئنم خسته شدم از بس بهشون رسیدم
ح/ش: هرجور راحتی
بعله دیگه ا/ت موهاشو کوتاه کرد و رسید خونه و زنگ رو زد
دازای پشت ایفون: کیه؟
ا/ت : منم دیگه درو باز نمیکنی؟
دازای: عههعع بانوی من تویی ی لخظه نشناختمت😁 صبر کن ببینم ... چه بلایی سر موهای نرم و ابریشمیت اومده😞
ا/ت: یعنی ت منو بخاطر موهام دوس داشتی؟😑
دازای: ۹۹ درصد موهات ۱ درصد ناخونات
ا/ت: من طلاق میخوامممم😡
دازای: نهههه غلط خوردم ولی قول میدی دیگه خودم موهاتو کوتاه کنم؟
ا/ت: باشه باشه درو باز نمیکنی؟
دازای: ببخشید الان باز میکنم😄
چویا: ا/ت ی حسابدار بود ک امروز کلی کار ریخته بود سرش و شب مجبور بود دیر بره خونه و وقت آرایشگاه هم داشت
خلاصه... همه ی کار هاشو انجام داد و ارایشگاه هم رفت و با اینکه میدونست چویا روی موهاش حساسه موهاشو کوتاه کرد و اومد خونه و در رو باز کرد و با چویایی ک به استقبالش رفته بود رو به رو شد
چویا: پیشی کوچولو خیلی منتظرت بو....
چهههه بلاییی سرررر موهاتتتت اومدههههه😡😡😡😡
ا/ت : ب..بخدا رفتم آرایشگاه چون حوصله نداشتم دیگه
ازشون مراقبت کنم😣
چویا: رفته بودی ارایشگاه.... میگم میشه ادرس اون جهنم دره رو بدی؟🙂💢
ا/ت ک گرخیده بود ادرس رو داد و چویا کتشو برداشت و با سرعت نور غیبش زد...
👇🏻فلش بک به نیم ساعت بعد👇🏻
ا/ت ک حوصلش سر رفته بود تلویزیونو روشن کرد و زد اخبار🗿
اخبارگو: ارایشگاه فلان در ناحیه ی فلان در اثر حادثه ی طبیعی به نام جاذبه آوار شده است🤡
در همین حین چویا برگشت خونه و با خونسردی گفت : حواست باشه کوچولو دیگه حق نداری بدون اجازه ی من بری ارایشگاه فهمیدی؟
ا/ت: با...باشه😑🥴
تماااام شدددد😇
هعی خودافسسس👋🏻🤭✨
#سوکوکو
#انیمه
#سناریو
#وانشات
#دازای
#چویا
#سگ_های_ولگرد_بانگو
۹.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.