تو رو نمیدونم

تـو رو نمیدونم
ولی من دارم اون روزی رو تصور میکنم
که یه دخترکوچولویِ موفرفری خودشُ تو بغلم جا کـرده و خمارِ خـوابه و تـو با یه لیـوان چای میای و کنارم میشینی.....
می پرسی: هنـوز مثل قدیمـا دوسم داری....؟
میگم: مثل قدیمـا نه....
مثلِ الان و اینجـا، خیلی بیشـتر از قدیم ترا....
مثلِ چند سالِ قبل که هنـوز خانومِ این خونـه نشده بودم و دلت پـر بود از دلهـره یِ رفتن و نموندن میگی: قسم بخـور....
زل میزنم به چمنزارِ چشماتُ میگم: به این برکت که چشمـاته و این یکی که ثمـره یِ عشقِمونه قسم
هزار برابرِ قدیمـا میخوامت.....

#فاطمه_صابری_نیا

❤ 🐝 ❤
دیدگاه ها (۶)

شب همه بی تو کارِ من شِکوه به ماه کردن است...!شهریار❤ 🐝 ❤

حس کن مرا و ذوب شو در داغی دستمبگذار تا دنیا بداند «هستی» و ...

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزمکنار و بوس و آغوشش چه ...

می شود آنقدر بوسه بارانم کنی که خواب ببرد مرا... ؟می شود جور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط