من بهقدر کافی خودم رو دوست نداشتم که بهت نه بگم هربا

🖤من به‌قدر کافی خودم رو دوست نداشتم که بهت "نه" بگم، هربار که در خونه‌ی من رو زدی دوباره اجازه دادم بیای داخل. اسمم رو بذار عاشق دیوونه ولی حس می‌کردم چیزی که بین ما بود واقعی بوده و هرگز دوباره همچین حسی رو نسبت به آدم دیگه‌ای پیدا نمی‌کنم. پس بارها و بارها اجازه دادم که بیای داخل با وجود اینکه توی اعماق وجودم می‌دونستم که تو واسم خوب نیستی. سعی کردم اون چیزی که حس درونیم بهم میگه رو نادیده بگیرم چون دلم نمی‌خواست قبول کنم که ما برای هم ساخته نشدیم.
دیدگاه ها (۱)

🖤گذشتن راحته. ولی اینکه چی‌رو پشت سرت رها میکنی و میگذری سخت...

یه روز به عقب نگاه می‌کنی و به این پی می‌بری که برای چیزایی ...

حس و حال فعلیم🎶🖤فقط می‌خوام از همه دور باشم، نه زنگی، نه رفی...

بدترین قسمت از دست دادن آدمی که دوستش داری چیه؟باعث می‌شن آه...

کپشن خیلی مهم

عشق ؟! نه من از عشق متنفر شدم عشق من رو نابود کرد من خاکستر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط