شعر

شعر....
 در من سکوت کرده
میان ترانه
نفس می کشم
وقاصدکی
 تمام آرزویم
 را می دزد
ومرا
 به شب نشینی بی رویا
عادت میدهد
غزلی میخوانم
فالی ،
یک جرعه شعر
 خودم را
 میهمان می کنم
و تمام من میرقصد
با رد پنهان نگاهت،
تو در شعرهایم هستی
در خمار
واژه های دلتنگی
و پنهان از
 ندامت بوسه هایم
شعرهایم را می بلعی...!
دیدگاه ها (۱)

سوال‌های زیر را ازبچه‌های پنج تا ده ساله پرسیده‌اند. اما ا...

گر چه دشوار است اما بی صدایی بهتر استبی خیالت! دوری از عشق ک...

دلم بابونه و باراندلم یک دشت بی پایاندلم یک هم سُرایی با صدا...

ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﻣﻬﺘﺎﺏﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﯽﻋﺠﺐ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﻭﺍﺭ ﺑﻪﭘﺎﯾﻢ ﺷﮑﺴﺘﯽﻗﻠﻢ ﺯ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط