شعر
شعر....
در من سکوت کرده
میان ترانه
نفس می کشم
وقاصدکی
تمام آرزویم
را می دزد
ومرا
به شب نشینی بی رویا
عادت میدهد
غزلی میخوانم
فالی ،
یک جرعه شعر
خودم را
میهمان می کنم
و تمام من میرقصد
با رد پنهان نگاهت،
تو در شعرهایم هستی
در خمار
واژه های دلتنگی
و پنهان از
ندامت بوسه هایم
شعرهایم را می بلعی...!
در من سکوت کرده
میان ترانه
نفس می کشم
وقاصدکی
تمام آرزویم
را می دزد
ومرا
به شب نشینی بی رویا
عادت میدهد
غزلی میخوانم
فالی ،
یک جرعه شعر
خودم را
میهمان می کنم
و تمام من میرقصد
با رد پنهان نگاهت،
تو در شعرهایم هستی
در خمار
واژه های دلتنگی
و پنهان از
ندامت بوسه هایم
شعرهایم را می بلعی...!
- ۲.۶k
- ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط