دلتنگ تو این خانه و از تو خبری نیست

دلتنگ تو این خانه و از تو خبری نیست
بر گردن شب دست دلم،پرده دری نیست

از ناوک چشمان غزلخوان تو امشب
اندازه ی یک قطره به دریا اثری نیست

چون اختر چشمک زنی از قعر نگاهت
مانند منت بر در تو در به دری نیست

در ظلمت هجران رخت یکه و تنها
هم عرض سما تا به زمین، همسفری نیست

هم تکیه به دیوار غمت ،مغتنم امشب
غیر از غم عشق تو برایم، کمری نیست

تا جلوه ای از گوشه ی چشمت بنمایی
حیران زده غیر از سر تو تاج سری نیست

تا نام تو در دفتر دل حک شده باشد
سرچشمه ی ایمانی و دیگر دگری نیست




#مریم_میر_صفایی
دیدگاه ها (۱)

رنجشی نیستآدم‌ها همینندخوبند ، ولی‌ فراموش کارمی‌آیند ،می‌ م...

همدم یار شدن ، دیده ی تر می خواهد پیر میخانه شدن ، اشک سحر...

دستم به تو نمیرسد حتی در شعرهایی که به دست خود می نویسمپس هم...

*_*

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط