هیچ وقت دلت را ب جایی قفل زده ای

هیچ وقت دلت را بہ جایی قفل زده ای؟

جایے ڪہ آرزوگاه هزاراڹ دل مشتاق باشد؟

یا جایے ڪہ بتوانے حرف های دلت را بلند بلند بگویے،هیچ خجالت نڪشے و گریہ ڪنے؟

چشم هایت را ببندی و بگذاری تا دلت بہ آرامے شکند و مرواریدهای اشڪ از چشمانت بہ آرامے فرو غلتد...
آڹ وقت،سجاده ات پر از عطر دعا می شود....یاسی مے شڪفد و احساس می ڪنے،
یعنی دوست داری دستت را بہ جایے بلند ڪنے و در بوی خوش گلاب غرق شوی...گریہ ڪنے،
حرف بزنے،دعا ڪنے و آرام بگیری...

حرم بوی خوش گلاب دارد و عطر آرامش می پراڪند...

پ.ڹ:

پنجره فولاد تو دوای هرچی درده

ڪسی ندیدم اینجا ڪہ ناامید برگرده
دیدگاه ها (۲۶)

از روی تو ماه آسمان راشرم آمد و شد هلال باریک..سعدیپ.ن: عید ...

همه دنبال استهلال ماهندبگردند در به در در آسمانهایکی اما نشد...

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داریشکسته قلب من؛جـــــانــ...

چون باد صبا در به درمبا عشق و جنون هم سفرمشمع شب بی سحرماز خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط