کاش عشقم به دلت رخنه کند جا بشود
کاش عشقم به دلت رخنه کند جا بشود
گرهیِ چشمِ تو با دست دلم وا بشود
کاش روزی برسد لب بنهم بر لب تو
و در آن لحظهیِ خوش، آخرِ دنیا بشود
یا که روزی برسد واژه به واژه به دلم
رازِ چشمـانِ غـزلخیز تـو افشا بشود
کاشکی سر برسد دورهی دوری، پس از آن
منِ من، با منِ تو جمع شود، "ما" بشود
کاش عشقت به دلِ قافیه هایم بِوَزد
تا که شعر و غزلم عاشقِ شیدا بشود
کاشکی هر غزلم با نفس و بوسهی تو
روی هر واژه و هر قافیه امضا بشود
کاش بـر روی حـریـر تـن دریـایـیِ تـو
نقشی از بوسهی لبهای تنم جا بشود
گرهیِ چشمِ تو با دست دلم وا بشود
کاش روزی برسد لب بنهم بر لب تو
و در آن لحظهیِ خوش، آخرِ دنیا بشود
یا که روزی برسد واژه به واژه به دلم
رازِ چشمـانِ غـزلخیز تـو افشا بشود
کاشکی سر برسد دورهی دوری، پس از آن
منِ من، با منِ تو جمع شود، "ما" بشود
کاش عشقت به دلِ قافیه هایم بِوَزد
تا که شعر و غزلم عاشقِ شیدا بشود
کاشکی هر غزلم با نفس و بوسهی تو
روی هر واژه و هر قافیه امضا بشود
کاش بـر روی حـریـر تـن دریـایـیِ تـو
نقشی از بوسهی لبهای تنم جا بشود
۲.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.