باز باران

باز باران
بی ترانه
بی نوای عاشقانه
می خورد بر بام خانه
بر خیال و خاطراتم
می نشیند بغض سنگین
تلخ و غمگین
در هوای دیدن تو
دور می گردم ز خانه
چرخش چرخ زمانه
یادم آرد
عهد دیرین
یاد عهد روزگار کودکیها
یاد خط یادگاری
که نوشتی بر درخت خشک خانه
یاد آن شعری که خواندی
یاد آن حرف قشنگ شاعرانه
یاد تو با عشقهای کودکانه
باز باران
می چکد بر صورت من
می نشیند بر نگاهم
اشک و باران
هر دو می ریزد به گونه
خیس می گردد خیالم

________________
دیدگاه ها (۱)

ده سالِ دیگه:)اونموقع که تو موهامـ یه دونه تارِ مشکیمـ پیدا ...

#پاییز

#برکه

#دریا

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط