امروز..امروز تصمیم گرفتم همع چیزو پشتـ سربزارم..تصمیم گرف
#امروز..امروز تصمیم گرفتم همع چیزو پشتـ سربزارم..تصمیم گرفتم خودمو ببخشمو #فراموشـ کنم.. تصمیم گرفتم دیگع تا ابد، اینـ روزایـ تاریکـ و کسلـ کننده رو تویـِ ذهنو قلبم انکار کنمو فکر کنم اصنـ هیچوقتـ اتفاقـ نیفتادنـ .. فکر کنم یسریـ خوابـ آشفتع و در هم برهم دیدم فقط..
ساعتـ 4صبح رفتم جلویِـ آینع..تو #چشمایـِ پسریـ کع روبهروم ایستادع بود زُلـ زدم و محکم بهشـ گفتم «سعـید..بسع..» و بسـ کردم..
ساعتـ 4وبیستـ دقیقع صبح از حموم اومدم اتاقم، موهایـِ خنکو ریشایـِ خیسمو دستـ کشیدم چایےنباتمو خوردم
ساعتـ 4ونیم صبحع نشستم تو حیاط آسمونو نگاه میکنمو رو صورتـ سگم دستـ میکشم لبخند میزنم بهشـ ..
تو اینـ ساعتـ اکثرا خوابنـ و منـ تو همینـ حوالے با #خدا حرفـ میزنم ..
میخوام زندگےکنمو خوبـ هم زندگےکنم.. درستـ عینـ قبلـ .. قبلـ از اینـ روزها و قبلـ از روزایِـ قبلـ :)..
میخوام برم به قبلهایےکع #طمع جدید بودنـ..درستـ بودنـ میدنـ
انگار که اینـ روزهایـِ قبل اتفاقـ نیفتادنو منـ فقط هر کاریـ میکنم چندروز از زندگیم رو یادم نیاد و دوبارع از بعدشـ شروع کنم.. اینـ چیزیع کع #میخوامو انجامشـ میدم..
دل نوشته یِ لحظه ای..
سعیدیـ💙..
04:44
واسم بنویسـ تو ناشناسـ حرفاتو..
harfeto.timefriend.net/891860932
ساعتـ 4صبح رفتم جلویِـ آینع..تو #چشمایـِ پسریـ کع روبهروم ایستادع بود زُلـ زدم و محکم بهشـ گفتم «سعـید..بسع..» و بسـ کردم..
ساعتـ 4وبیستـ دقیقع صبح از حموم اومدم اتاقم، موهایـِ خنکو ریشایـِ خیسمو دستـ کشیدم چایےنباتمو خوردم
ساعتـ 4ونیم صبحع نشستم تو حیاط آسمونو نگاه میکنمو رو صورتـ سگم دستـ میکشم لبخند میزنم بهشـ ..
تو اینـ ساعتـ اکثرا خوابنـ و منـ تو همینـ حوالے با #خدا حرفـ میزنم ..
میخوام زندگےکنمو خوبـ هم زندگےکنم.. درستـ عینـ قبلـ .. قبلـ از اینـ روزها و قبلـ از روزایِـ قبلـ :)..
میخوام برم به قبلهایےکع #طمع جدید بودنـ..درستـ بودنـ میدنـ
انگار که اینـ روزهایـِ قبل اتفاقـ نیفتادنو منـ فقط هر کاریـ میکنم چندروز از زندگیم رو یادم نیاد و دوبارع از بعدشـ شروع کنم.. اینـ چیزیع کع #میخوامو انجامشـ میدم..
دل نوشته یِ لحظه ای..
سعیدیـ💙..
04:44
واسم بنویسـ تو ناشناسـ حرفاتو..
harfeto.timefriend.net/891860932
۶۴.۴k
۲۸ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.