اولین وانشات
اولین وانشات
تک پارت
_________________________________
میتسویا برای کلاسش خیاطیش رفته بود و ا.ت توی اتاقش داشت آهنگ گوش میداد که یاد امروز تو مدرسه افتاد
"فلش بک به صبح در مدرسه"
قدر کلاس با نوچه هاش ا.ت رو یه گوشه گیر انداخت و کلی اذیتش کرد
قلدر: هوی. جقله کوتوله با تو ام چاق زشت
نوچه هاش: خیکی 😂😝
ا.ت: ب....بله چکارم داری
قلدر: قرار یه کاریت کنمکه دیگه هیچ وقت بلبل زبونی نکنی همیشه تو ذهنت بمونه 🤫
و شروع میکنه به کشیدن موی ا.ت میزنش و......
"فلش بک به زمان حال"
ا.ت رو تخت نشسته بود و با ارپاد اهنگ گوش میداد و بغض گلومشو گرفته بود (صورت ا.ت زخمیه و همینطو با زخماش نشسته)
چند میل بعد میتسویا درو وا میکنه و میاد داخل خونه ا.ت به دلیل صدای زیاد آهنگ متوجه نمیشه
میتسویا: ا.ت چان من اومد خونه.. ا.ت کجایی
میتسویا میرم دم در اتاق ا.ت و در میزنه
میتسویا: تق.. تق ا.ت دارم میام تو
ا.ت زانو هاشو بغل کرده بود و صوذتش معلوم نبود
میتسویا اومد داخل
میتسویا:سلام... ا.ت خوبی؟ چیزی شده (نگران)
ا.ت: اره من خوبم (با بغض)
میتسویا میاد بغلش میکنه و میگه میشه صورت ماهتو ببینم؟ ♡~♡
وقتی صورت ا.ت رو دید رنگش پرید
ا.ت: حالا دیدی رازی شدی" همینجوری اشک از چشمای ا.ت پایین ریخت "
میتسویا بیشتر بغلش کرد و گفت: هیس اروم باش اروم شدی بیا حرف بزنیم باشه
ا.ت اروم میگیره و هم زمان وقتی میتسویا داره درمانش میکنه داستان رو تعریف میکنه
میتسویا اعصبی میشه و میگه میدونم فردا چکارش کنم
میتسویا به ارومی یک بوسه زیبا به، روی ا.ت میزاره
بعدش میگه: برات کلی لباس میدوزم تا خوش حال شی حالا هم بلند شو بریم بیرون برات بستنی بگیرم دیگه نبینم ناراحتی یا
ا.ت: واقعا... مرسی تو بهترینی ♡♡
و پایان:))
ناگفته نماند میتسویا دهن قلدر و نوچه هاشو ساخت و کاری کرد به پاش بی افتند
شرمند اگه غلط املایی داشتم
حمایت یادتون نره کیوتا (◠‿◕)
تک پارت
_________________________________
میتسویا برای کلاسش خیاطیش رفته بود و ا.ت توی اتاقش داشت آهنگ گوش میداد که یاد امروز تو مدرسه افتاد
"فلش بک به صبح در مدرسه"
قدر کلاس با نوچه هاش ا.ت رو یه گوشه گیر انداخت و کلی اذیتش کرد
قلدر: هوی. جقله کوتوله با تو ام چاق زشت
نوچه هاش: خیکی 😂😝
ا.ت: ب....بله چکارم داری
قلدر: قرار یه کاریت کنمکه دیگه هیچ وقت بلبل زبونی نکنی همیشه تو ذهنت بمونه 🤫
و شروع میکنه به کشیدن موی ا.ت میزنش و......
"فلش بک به زمان حال"
ا.ت رو تخت نشسته بود و با ارپاد اهنگ گوش میداد و بغض گلومشو گرفته بود (صورت ا.ت زخمیه و همینطو با زخماش نشسته)
چند میل بعد میتسویا درو وا میکنه و میاد داخل خونه ا.ت به دلیل صدای زیاد آهنگ متوجه نمیشه
میتسویا: ا.ت چان من اومد خونه.. ا.ت کجایی
میتسویا میرم دم در اتاق ا.ت و در میزنه
میتسویا: تق.. تق ا.ت دارم میام تو
ا.ت زانو هاشو بغل کرده بود و صوذتش معلوم نبود
میتسویا اومد داخل
میتسویا:سلام... ا.ت خوبی؟ چیزی شده (نگران)
ا.ت: اره من خوبم (با بغض)
میتسویا میاد بغلش میکنه و میگه میشه صورت ماهتو ببینم؟ ♡~♡
وقتی صورت ا.ت رو دید رنگش پرید
ا.ت: حالا دیدی رازی شدی" همینجوری اشک از چشمای ا.ت پایین ریخت "
میتسویا بیشتر بغلش کرد و گفت: هیس اروم باش اروم شدی بیا حرف بزنیم باشه
ا.ت اروم میگیره و هم زمان وقتی میتسویا داره درمانش میکنه داستان رو تعریف میکنه
میتسویا اعصبی میشه و میگه میدونم فردا چکارش کنم
میتسویا به ارومی یک بوسه زیبا به، روی ا.ت میزاره
بعدش میگه: برات کلی لباس میدوزم تا خوش حال شی حالا هم بلند شو بریم بیرون برات بستنی بگیرم دیگه نبینم ناراحتی یا
ا.ت: واقعا... مرسی تو بهترینی ♡♡
و پایان:))
ناگفته نماند میتسویا دهن قلدر و نوچه هاشو ساخت و کاری کرد به پاش بی افتند
شرمند اگه غلط املایی داشتم
حمایت یادتون نره کیوتا (◠‿◕)
۱.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.