صد آه که چون از ستم قوم ستمکار بنشست تو را زهر جفا بر دل افکار افروخته شد خرمن جانت همه یکبار و ز درد شدی با غل و زنجیر گرانبار غلطان بروی خاک زپهلوی به پهلو