حال آدم که دست خودش نیست

حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود …

حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند …

دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد هم آرامش
که هیچکدام نیست !
آدم تصادف می کند ,
با یک اتوبوس خاطره های مست …

#شهریار_بهروز
دیدگاه ها (۸)

داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم.... یکی از برگه های خا...

جنایتکارکه آدم کشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به ده...

گاندی معتقد بود . . ، من نباید چیزی باشم که تو می‌خواهیمنی ک...

وقتی انسان برای اولین بار "نارگیل" سفت را برداشت ،هرگز فکر ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط