همشه منتظرت هستم

هميشه منتظرت هستم
خيال مي کنم پشت در ايستاده اي و در ميزني
اينقدر اين در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولايش شکسته است
لولاي شکسته در را عوض ميکنم
انگار کسي در ميزند
در را باز مي کنم و در خيالم تو را مي بينم که پشت در ايستاده اي
مي گويم :
بانو خوش آمدي
ولي تو نيستي
پشت در تنهاييست
در را مي بندم و باز دوباره باز ميکنم
ولي هنوز هم نيستي
اينقدر باز ميکنم و مي بندم که لولاي در دوباره مي شکند
کاش مي آمدي
مي دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام خواهد ايستاد
ولي تو نخواهي آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همين خواهد بود
من و در و لولاي شکسته
و حسرت ديدار تو
فقط همين

#کيکاووس_ياکيده


دیدگاه ها (۳)

پناه مي برم به خواباز شر بيداري از شر دردهايي كه در مغزم زاي...

چشمهايت را می‌بوسم مى‌‌دانم هيچ كس هيچ‌گاه در هيچ لحظه‌اى از...

می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه ی خویشبه خدا می ...

شرع بهانه‌‌ای است برای گریبان‌گیریچنان کهرقیب بودمحتسب با مس...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط