آیینهای بودم ترک خورده

💌
آیینه‌ای بودم ترک خورده
زنگارهایم را جلا دادی
وقتی مرا با دست‌های خود
در آیِنه‌کاری‌ت جا دادی

من کمتر از این حرف‌ها بودم
تا در صف زوّار تو باشم
آدم نبودم ؛ آدمم کردی
کلی بها به بی‌بها دادی

تا دعوتم کردی کنار خود
دیدی که لالم بی‌نوا هستم
گفتی بخوان ؛ گفتم «سلام آقا»
وقتی سکوتم را صدا دادی

بغضش شکست آن پیرمردی که
آب و غذای حضرتی می‌خواست
دیدم کنارش رفتی و بعدش
با دست خود او را غذا دادی

دیدم کنار پنجره فولاد
یک نوحه‌خوانِ «بر مشامم» را
او را و هر کس همنوایش شد
یک جا براتِ کربلا دادی

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

التماس دعا ..
روزتون امام رضایی
دیدگاه ها (۱)

یار باید یار را در راه حق رهبر شودنه که سازد یار را از دین و...

زنــدگــی هیــچــگــاهبــه بــن بــســت نــمــیــ‌رســدڪــاف...

❣ بے تــوبےتـابـم بیـا آرام مـن❣ اے امیـدقلـب نا آرام مـن❣ ...

‌می‌نویسَم ؛از تُــو اے زیباےِ مڹ ...می‌سُرایم ؛از تُــو اے ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط