همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه حس غریبی دارم

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...
چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...
خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...
یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟
دیدگاه ها (۱۵)

شه وانه ئه و ده مانه ی شه و ده گاته کاتی نیوه ی شه وخه لک نو...

وحشت ڪردم از هیاهوی رنگها... آدمها هزار رنگ می شوند... عین...

سلام. دوستان به این فکر میکنم که بعضی ها منو چه شکلی میبینن؟...

:-)

رمان چرا به من نمی پیوندی؟........یک روز بهاری بود من و دوست...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط