قلب زرد پارت۹
پارت۹
جیمین سوار ماشین کارینا میشه و روشنش میکنه
(جیمین اموزش دیده بوده وبه راحتی ماشینو روشن کرد)
و با اخرین سرعت رزی رو به بیمارستان برد
مامان رزی وقتی باخبر میشه رزی رو به بیمارستان خوصوصی منتقل میکنه رزی سه روز در بیمارستان بود
رزی بعد از سه روز بالاخره بهوش اومد و جیمین سریع اومد پیشس
رزی خیلی تعجب کرده بود که جیمین اومد ملاقاتش
رزی:😅اقای جیمین چی شده اومدید(،چون معمولا نمیومدید)
جیمین:نگرانت شده بودم
_(رزی با اخم میگخ)راست میگن خیلی ازدستیارتون جونشونو ازدست دادن
+اوهوم الان حالت خوبه
_مگه مهمه چرا نزاشتید بمیرم مثل بقیخ
+نمیدونم یه حسی بهم میگفت نزارم بمیری
رزی سکوت میکنه
_به هرحال ممنونم (با اخم)
+خو...ب .من ..دیگه میرم
_باشه
جیمین میره که مادررزی سون صداش میکنه
_اگه اتفاقی برای دخترم میوفتاد زندت نمیزاشتم
+اما اتفاق نیوفتاد از این به بعد ام نمیوقته
رزی صدای جیمین و مادرشو شنید
پس بخاطر همین بود که نجاتم داد۰🙁اه چه فکرا میکنم چرا باید غیر از این نجاتم بده
جیمین سوار ماشین کارینا میشه و روشنش میکنه
(جیمین اموزش دیده بوده وبه راحتی ماشینو روشن کرد)
و با اخرین سرعت رزی رو به بیمارستان برد
مامان رزی وقتی باخبر میشه رزی رو به بیمارستان خوصوصی منتقل میکنه رزی سه روز در بیمارستان بود
رزی بعد از سه روز بالاخره بهوش اومد و جیمین سریع اومد پیشس
رزی خیلی تعجب کرده بود که جیمین اومد ملاقاتش
رزی:😅اقای جیمین چی شده اومدید(،چون معمولا نمیومدید)
جیمین:نگرانت شده بودم
_(رزی با اخم میگخ)راست میگن خیلی ازدستیارتون جونشونو ازدست دادن
+اوهوم الان حالت خوبه
_مگه مهمه چرا نزاشتید بمیرم مثل بقیخ
+نمیدونم یه حسی بهم میگفت نزارم بمیری
رزی سکوت میکنه
_به هرحال ممنونم (با اخم)
+خو...ب .من ..دیگه میرم
_باشه
جیمین میره که مادررزی سون صداش میکنه
_اگه اتفاقی برای دخترم میوفتاد زندت نمیزاشتم
+اما اتفاق نیوفتاد از این به بعد ام نمیوقته
رزی صدای جیمین و مادرشو شنید
پس بخاطر همین بود که نجاتم داد۰🙁اه چه فکرا میکنم چرا باید غیر از این نجاتم بده
۱۱.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.