پارت
پارت ۲۸:
ویو رونا: یا خدا من میدونم این چی میگه ولی باید خودمو بزنم به کوچه علی چپ!
رونا: وااا!!...من کی گفتم چیمی!؟!؟اشتباه میکنم عشگم😆(کیوت)
جیمین: آی خداااا...انقد خودتو کیوت نکن دختررر...من قلبم ضعیفه 🥺
رونا: حیحی😁🙃
جیمین: خیلی خب ایندفعه ازت میگذرم...ولی دفعه بعدی!!....بخششی درکار نیست🙂↔️
رونا: خیلی خب بابا حالا توام...این جدی بازیا بهت نمیخوره...حالا بیا بریم یچی بخوریم که دارم میمیرممممم!!
رفتیم شام خوردیم و رفتیم که بخوابیم
رونا: اممم..چیمی؟...اتاق من کجاس؟
جیمین: اتاق من دیگه!
رونا: کور خوندی اگه فک میکنی پیشه تو میخوابم!!
جیمین: نخیر پرنسس...شما جات تو بغل منه(بم)
رونا: چیمی نهه...چیمی...نهههههه
یهو براید بلندم کردو بردم تو اتاق. منو انداخت رو تخت و بغلم کرد
جیمین: حرف نزنیا. میخوام پیشت بخوابم
رونا: و-
جیمین: مگه نگفتم حرف نزن پرنسس(بم)
رونا: باشه!
فردا صبح: بیدار شدم دیدم جیمین نیست...یعنی کجا رفته؟عجیب بود!.
رفتم پایین دیدم همه جا تزئین شده! حتماااا کاره جیمینه!
وای خودا این پسر با دلم داره چیکار میکنههههه
رونا: جییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغ!!(جیمین ترسوندش)
جیمین: سوپرایززززز!!....خوب خوابیدی پرنسس؟!
رونا: سکته دادی! هوففف. آره خوب خوابیدم 😊
جیمین: رونا...ازت یه درخواستی دارم.
جلوم زانو زد و یا جعبه بیرون آورد
جیمین: میشه....تا آخر عمرت....متعلق به من بشی؟...پارک رونا؟
رونا: معلومهههههههههه!!!!!!
و یک بوسه فرانسوی رو با عشقشون آغاز کردن
بعضی اوقات فک میکنی عاشق یه آدم اشتباه شدی...ولی...تا وقتی که دیر نشده...کاره درست رو انجام بده. قبل از اینکه پشیمون شی
پایان✨️
ویو رونا: یا خدا من میدونم این چی میگه ولی باید خودمو بزنم به کوچه علی چپ!
رونا: وااا!!...من کی گفتم چیمی!؟!؟اشتباه میکنم عشگم😆(کیوت)
جیمین: آی خداااا...انقد خودتو کیوت نکن دختررر...من قلبم ضعیفه 🥺
رونا: حیحی😁🙃
جیمین: خیلی خب ایندفعه ازت میگذرم...ولی دفعه بعدی!!....بخششی درکار نیست🙂↔️
رونا: خیلی خب بابا حالا توام...این جدی بازیا بهت نمیخوره...حالا بیا بریم یچی بخوریم که دارم میمیرممممم!!
رفتیم شام خوردیم و رفتیم که بخوابیم
رونا: اممم..چیمی؟...اتاق من کجاس؟
جیمین: اتاق من دیگه!
رونا: کور خوندی اگه فک میکنی پیشه تو میخوابم!!
جیمین: نخیر پرنسس...شما جات تو بغل منه(بم)
رونا: چیمی نهه...چیمی...نهههههه
یهو براید بلندم کردو بردم تو اتاق. منو انداخت رو تخت و بغلم کرد
جیمین: حرف نزنیا. میخوام پیشت بخوابم
رونا: و-
جیمین: مگه نگفتم حرف نزن پرنسس(بم)
رونا: باشه!
فردا صبح: بیدار شدم دیدم جیمین نیست...یعنی کجا رفته؟عجیب بود!.
رفتم پایین دیدم همه جا تزئین شده! حتماااا کاره جیمینه!
وای خودا این پسر با دلم داره چیکار میکنههههه
رونا: جییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغغغ!!(جیمین ترسوندش)
جیمین: سوپرایززززز!!....خوب خوابیدی پرنسس؟!
رونا: سکته دادی! هوففف. آره خوب خوابیدم 😊
جیمین: رونا...ازت یه درخواستی دارم.
جلوم زانو زد و یا جعبه بیرون آورد
جیمین: میشه....تا آخر عمرت....متعلق به من بشی؟...پارک رونا؟
رونا: معلومهههههههههه!!!!!!
و یک بوسه فرانسوی رو با عشقشون آغاز کردن
بعضی اوقات فک میکنی عاشق یه آدم اشتباه شدی...ولی...تا وقتی که دیر نشده...کاره درست رو انجام بده. قبل از اینکه پشیمون شی
پایان✨️
- ۳.۶k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط