بارالها!!!
بارالها!!!
دلتنگی امانم را بریده آنچنان
که میترسم رفتاریاگفتاری ازمن سربزند
که ناخواسته موجب رنجشش گردم ...
دلتنگی بیمارم کرده ومیل آن دارم که
بااو حتی شده در مجاز گفتگوکنم نمیدانم چه کنم عاجزودرمانده شدم
گاه گمان میگنم مخاطب نوشته هایش منم وشروع میکنم به بیان احساساتم برای او اما گاهی به گفتارهایی مرسم که
میبینم مخاطبش نیستم همینجاست که
عرق سردی روی تنم مینشیندوگمان میکنم همه مرا باانگشت بهم نشان میدهند سرخورده وازرده میشوم وباز در
لاک تنهاییم فرو میروم ...
چگونه میان اینهمه که انگار تمام دنیا
ماننداو شده اند ان را بیابم وچگونه بدانم که مخاطبش هستم یا....
بیا ودست مرا که بعدازتو دستی را لمس
نکرده بگیر وباخودببر حتی اگرشده بزای
سلاخی فقط بیا قبل از آنکه بروی دستهای دیگران ببینی ام درون تابوتی که گشته روان...
دلتنگی امانم را بریده آنچنان
که میترسم رفتاریاگفتاری ازمن سربزند
که ناخواسته موجب رنجشش گردم ...
دلتنگی بیمارم کرده ومیل آن دارم که
بااو حتی شده در مجاز گفتگوکنم نمیدانم چه کنم عاجزودرمانده شدم
گاه گمان میگنم مخاطب نوشته هایش منم وشروع میکنم به بیان احساساتم برای او اما گاهی به گفتارهایی مرسم که
میبینم مخاطبش نیستم همینجاست که
عرق سردی روی تنم مینشیندوگمان میکنم همه مرا باانگشت بهم نشان میدهند سرخورده وازرده میشوم وباز در
لاک تنهاییم فرو میروم ...
چگونه میان اینهمه که انگار تمام دنیا
ماننداو شده اند ان را بیابم وچگونه بدانم که مخاطبش هستم یا....
بیا ودست مرا که بعدازتو دستی را لمس
نکرده بگیر وباخودببر حتی اگرشده بزای
سلاخی فقط بیا قبل از آنکه بروی دستهای دیگران ببینی ام درون تابوتی که گشته روان...
۲.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.