خاطرات ترسناک شما پارت 13
خاطرات ترسناک شما پارت 13
یه روز من مامانم رفته بودیم کیک با شکل ماهی خریدیم آبجی بزرگمم کلاس بود من مامانم رفتیم خونه من یه کم کیک ماهی خوردم واسه این که آبجیم نیاد کیکا رو بخوره داخل کمد قایمشون کردم رفتیم با مامانم آبجیمو بیاریم و رفتیم مهمونی اصلا نرفتیم خونه وقتی برگشتیم خونه رفتم کمدم رو دیدم اصلا کیکام نبود رفتم از بقیه پرسیدم گفتن ماتازه اومدیم دست ما نیست به خدا بعد بیخیال شدم فردا صبح دیدم تو کمدمه از ترس جیغ زدم آخه غیر ممکن بود 😨
یه روز من مامانم رفته بودیم کیک با شکل ماهی خریدیم آبجی بزرگمم کلاس بود من مامانم رفتیم خونه من یه کم کیک ماهی خوردم واسه این که آبجیم نیاد کیکا رو بخوره داخل کمد قایمشون کردم رفتیم با مامانم آبجیمو بیاریم و رفتیم مهمونی اصلا نرفتیم خونه وقتی برگشتیم خونه رفتم کمدم رو دیدم اصلا کیکام نبود رفتم از بقیه پرسیدم گفتن ماتازه اومدیم دست ما نیست به خدا بعد بیخیال شدم فردا صبح دیدم تو کمدمه از ترس جیغ زدم آخه غیر ممکن بود 😨
۴.۶k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.