نذر کرده ام

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را با لذت باید خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق به راه افتاد...
دیدگاه ها (۱)

راست میگفتی، آدمِ "نُرمالی" نبودم هـیچ چیزِ من نُرمال نبود ن...

برایم فرقی نداردشب است یا صبحجمعه است یا شنبهتابستان است یا ...

بعد از تونیمی از من رفت و من نصفه و نیمه ماندم،اما تو نگران ...

من دلم روشن استروزی تو از راه می‌رسی ،و کوچه بوی عطر تو را م...

خب شاید باورتون نشه اما دوباره رولمو جو هیوک میکنم خب بگین خ...

همیشه فکر می‌کردم آدم های بی احساسی هستند، همان هایی را می‌گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط