کاروان بار سفر بست و از آن می ترسم

کاروان بار سفر بست و از آن می ترسم

که کنم گریه و سیلاب بَرد محمل را



#ندیم_شیرازی
دیدگاه ها (۱)

گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در مننفسی هست دلی هست ولی جانی ن...

خوب نگاه کن تنها اندکی از تو تمام من را دگرگون کرده است..!#ع...

از اولش هم گفته بودم که #سری از مندیدی که من حق داشتم؟! عاشق...

هر سربازی در جیبهایشدر موهایش و لای دکمه های یونیفورمش..زنی ...

با اجازه همه من گریه می کنم خدایا

گاهی اوقات حالت چنان است که تمام ِوجودت گریه می کند ، جز چشم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط