دختر و پسر زمانی همدیگه رو با تمام وجود دوست داشتن پس از
دختر و پسر زمانی همدیگه رو با تمام وجود دوست داشتن پس از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدن و آروم کنار هم نشستن...
دختر میخاست چیزی به پسر بگه ولی روش نمیشد پسر هم کاغذی آماده کرده بود و چیزی که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود...
پسر وقتی که دید داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد...
دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه...
دختر قبل از اینکه نامه ی پسر رو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده..دیگه عشقشو نسبت به اون از دست داده و آلان پسری پیدا شده که بهتر از اونه...
پسر در حالی که بغض توی گلوش بود و اشک تو چشماش جمع شده بود از ماشین پیاده شد که در همین حال ماشینی بهش زد و درجا مرد...
دختر که با تموم وجودش گریه میکرد یاد کاغذی که پسر بهش داده بود افتاد وقتی کاغذو باز کرد توش نوشته بود:
اگه یه روز ترکم کنی میمیرم
♥♥♥
#مهدیسا
دختر میخاست چیزی به پسر بگه ولی روش نمیشد پسر هم کاغذی آماده کرده بود و چیزی که نمیتونست به دختر بگه توش نوشته بود...
پسر وقتی که دید داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد...
دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اونو نبینه...
دختر قبل از اینکه نامه ی پسر رو بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده..دیگه عشقشو نسبت به اون از دست داده و آلان پسری پیدا شده که بهتر از اونه...
پسر در حالی که بغض توی گلوش بود و اشک تو چشماش جمع شده بود از ماشین پیاده شد که در همین حال ماشینی بهش زد و درجا مرد...
دختر که با تموم وجودش گریه میکرد یاد کاغذی که پسر بهش داده بود افتاد وقتی کاغذو باز کرد توش نوشته بود:
اگه یه روز ترکم کنی میمیرم
♥♥♥
#مهدیسا
۵.۳k
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.