قربان آن سری که مرا سربلند کرد
قربان آن سری که مرا سربلند کرد
تنها برای دیدن من سر بلند کرد
دستی که بینیاز به دامی و دانهای
من را کبوترانه به خود پایبند کرد
نفرین عشق بر دل من باد اگر دمی
با هرکه جز غم تو بگو و بخند کرد “هرکس که دید روی تو بوسید چشم من”
آئینه بودن تو مرا خودپسند کرد
بیم جدایی است نه شوق رها شدن
در آن سری که عشق دلش را به بند کرد
تنها برای دیدن من سر بلند کرد
دستی که بینیاز به دامی و دانهای
من را کبوترانه به خود پایبند کرد
نفرین عشق بر دل من باد اگر دمی
با هرکه جز غم تو بگو و بخند کرد “هرکس که دید روی تو بوسید چشم من”
آئینه بودن تو مرا خودپسند کرد
بیم جدایی است نه شوق رها شدن
در آن سری که عشق دلش را به بند کرد
۴۲۷
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.