پارت 5 کوکمین
پارت 5 کوکمین
جیمین&می یونگ&هه یونگ&کوکی&هری&مایکل
جیمین#
می یونگ+
هه یونگ$
کوکی^^
هری&
مایکل-
-خب دخترا رصیدیم
-دخترا
&الوووو
-هه اینا خوابیدن خخخخخخ
&اره انگار واقعا خوابیدن
-مگه خوابیدن شاخ و دم داره خوابن دیگه
&خب حالا چیکار کنیم؟؟ساعت 1 نصفه شبه هاااااا اگه ما ببریمشون خونه جیمین و کوکی دهنمونو جر میدن
-خب اینم ی حرفیه اصن بیا نبریمشون خونه
&اون دیگه بد تر
-خب میگی چیکار کنیم؟؟
&من میگم بیدارشون کنیم خودشون برن خونه
-با اینکه نمیخوام ولی باشه من هه یونگ
&میدونم منم می یونگ رو بیدار میکنم نمیخواد بگی
&می یونگ دختر پاشو رسیدیم
-هه یونگ رسیدیم نمیخوای پاشی
+اومم اوف انقد زود رسیدیم
&اره دیگه پاشین برین فردا تو کمپانی میبینیمتون
-هه یونگ پاشو دیگه
$اووووفففف پاشدم بابا
-پاشین برین خونه دیگه با این حالتون نباید تا این موقع بیرون باشین
+باشه
-&افرین حالا پاشین
+بای
$بابای
&-برین برین بای بای ))))
+سرم خیلی درد میکنهه اووووففف اگه توعه گاو قبول نکرده بودی الان این حال و روزمون نبود
$اوف باشه انقد غر نزن
+خفه شو بریم فقط دعا کن ب چخ نریم
$واااایییییییی راس میگی اه
+مرض برو))))
هرکسی رفت خونه ی خودش و....
(خب بچها وقتی دوتا//میزارم یعنی داستان از زبان یکیشون داره ادامه پیدا میکنه)
//هه یونگ:بزور درو باز کردم اصلا تو حال خودم نبودم از ی طرف هم میترسیدم جیمین بیدار شه و بفهمه این موقع ی شب اومدم چون مطمئن بودم بلا ملا سرم میاره
//جیمین:انقد مست کرده بود ک اصن تو حال خودش نبود درو که باز کرد من جلوی در منتظرش بودم که یهو پاش لیز خورد و افتاد توی بغلم ))))
#عه .....می یونگ خوبی..وایسا ببینم پاشو
+هییی تو بیداری!؟!؟!؟!؟
#معلومه که بیدارم هیچ میدونی ساعت چنده چرا تا الان باید بیرون میموندی اهاااا نکنه اونا گفتن بیرون بمونی اونم تا الان نه(با داد)
//جیمین:اولین بار بود که سرش داد میزدم من خودمم ب کسی اجازه نمیدادم ناراحتش کنه اما الان این خودم بودم که ناراحتش کردم
//می یونگ:چشمامو بستم و ناخواسته زدم زیر گریه تاحالا سرم داد نزده بود نمیدونم چون مست بودم یا چون سرم داد زده بود گریم گرفته بود واقعا هیچی نمیدونستم))
جیمین چسبوندت به دیوار و بازوهاتو گرفت
+ب چه حقی سرم داد میزنی ها مگه من چیکار کردم مگه دیوونه شدی؟
#ببخشید دست خودم نبود ولی خب ب هرحال باید بگی که تا این موقع ی نصفه شب کجا بودی بیبی
+ا...ااا....ییی جیمین دستم ولم کن اخ جیمین دستم درد گرفت اه
خودتو بزور ازش جدا کردی و بسمت دیوار هلش دادی طوری که با کمر خورد ب دیوار
#خودت خواستی
+ها ..نه.نه.ن.....اروم باش نه جیمین اروم باش فهمیدی اروم
محکم کوبوندت به دیوار و شروع ب بوسیدن گردنت کرد هر کاری کردی که خودتو از بغلش ازاد کنی اما نتونستی
+اه... اااااه.. جیمین بسه اهههه بسه خواهش میکنم اه ااااههه
یگه اینبار خودتو ازش جا کردی و قبل اینکه بخواد برگرده رفتی و ی لیوان اب سرد اوردی و ریختی روش
#عه دیوونه این چ کاری بود نکنه دلت تنبیه میخواد نه؟؟
+انگار کافی نبود نه بازم بیارم
#نه نه نیاریا موش اب کشیده شدم بسه
+من میرم بخوابم توعم لباساتو عوض کن بیا بخواب ولی بخواب مفهومه دیگ]؟فهمیدی منظورمو؟؟
#بیبی ب این بی ذوقی ندیده بودم باشه بابا باشه برو بخواب
#اه نگه کن با لباسم چیکار کرد
+غرغر نکن
#غرغر نکن و کوفت
+هههههههههه
خب بچها چطور بود ادامه بدم یا نه؟؟؟ خواهشاً هر بار نگم لطفا.لایک.و.کامنت.فراموش.نشه.جان.من.فراموش.نشههههههه
جیمین&می یونگ&هه یونگ&کوکی&هری&مایکل
جیمین#
می یونگ+
هه یونگ$
کوکی^^
هری&
مایکل-
-خب دخترا رصیدیم
-دخترا
&الوووو
-هه اینا خوابیدن خخخخخخ
&اره انگار واقعا خوابیدن
-مگه خوابیدن شاخ و دم داره خوابن دیگه
&خب حالا چیکار کنیم؟؟ساعت 1 نصفه شبه هاااااا اگه ما ببریمشون خونه جیمین و کوکی دهنمونو جر میدن
-خب اینم ی حرفیه اصن بیا نبریمشون خونه
&اون دیگه بد تر
-خب میگی چیکار کنیم؟؟
&من میگم بیدارشون کنیم خودشون برن خونه
-با اینکه نمیخوام ولی باشه من هه یونگ
&میدونم منم می یونگ رو بیدار میکنم نمیخواد بگی
&می یونگ دختر پاشو رسیدیم
-هه یونگ رسیدیم نمیخوای پاشی
+اومم اوف انقد زود رسیدیم
&اره دیگه پاشین برین فردا تو کمپانی میبینیمتون
-هه یونگ پاشو دیگه
$اووووفففف پاشدم بابا
-پاشین برین خونه دیگه با این حالتون نباید تا این موقع بیرون باشین
+باشه
-&افرین حالا پاشین
+بای
$بابای
&-برین برین بای بای ))))
+سرم خیلی درد میکنهه اووووففف اگه توعه گاو قبول نکرده بودی الان این حال و روزمون نبود
$اوف باشه انقد غر نزن
+خفه شو بریم فقط دعا کن ب چخ نریم
$واااایییییییی راس میگی اه
+مرض برو))))
هرکسی رفت خونه ی خودش و....
(خب بچها وقتی دوتا//میزارم یعنی داستان از زبان یکیشون داره ادامه پیدا میکنه)
//هه یونگ:بزور درو باز کردم اصلا تو حال خودم نبودم از ی طرف هم میترسیدم جیمین بیدار شه و بفهمه این موقع ی شب اومدم چون مطمئن بودم بلا ملا سرم میاره
//جیمین:انقد مست کرده بود ک اصن تو حال خودش نبود درو که باز کرد من جلوی در منتظرش بودم که یهو پاش لیز خورد و افتاد توی بغلم ))))
#عه .....می یونگ خوبی..وایسا ببینم پاشو
+هییی تو بیداری!؟!؟!؟!؟
#معلومه که بیدارم هیچ میدونی ساعت چنده چرا تا الان باید بیرون میموندی اهاااا نکنه اونا گفتن بیرون بمونی اونم تا الان نه(با داد)
//جیمین:اولین بار بود که سرش داد میزدم من خودمم ب کسی اجازه نمیدادم ناراحتش کنه اما الان این خودم بودم که ناراحتش کردم
//می یونگ:چشمامو بستم و ناخواسته زدم زیر گریه تاحالا سرم داد نزده بود نمیدونم چون مست بودم یا چون سرم داد زده بود گریم گرفته بود واقعا هیچی نمیدونستم))
جیمین چسبوندت به دیوار و بازوهاتو گرفت
+ب چه حقی سرم داد میزنی ها مگه من چیکار کردم مگه دیوونه شدی؟
#ببخشید دست خودم نبود ولی خب ب هرحال باید بگی که تا این موقع ی نصفه شب کجا بودی بیبی
+ا...ااا....ییی جیمین دستم ولم کن اخ جیمین دستم درد گرفت اه
خودتو بزور ازش جدا کردی و بسمت دیوار هلش دادی طوری که با کمر خورد ب دیوار
#خودت خواستی
+ها ..نه.نه.ن.....اروم باش نه جیمین اروم باش فهمیدی اروم
محکم کوبوندت به دیوار و شروع ب بوسیدن گردنت کرد هر کاری کردی که خودتو از بغلش ازاد کنی اما نتونستی
+اه... اااااه.. جیمین بسه اهههه بسه خواهش میکنم اه ااااههه
یگه اینبار خودتو ازش جا کردی و قبل اینکه بخواد برگرده رفتی و ی لیوان اب سرد اوردی و ریختی روش
#عه دیوونه این چ کاری بود نکنه دلت تنبیه میخواد نه؟؟
+انگار کافی نبود نه بازم بیارم
#نه نه نیاریا موش اب کشیده شدم بسه
+من میرم بخوابم توعم لباساتو عوض کن بیا بخواب ولی بخواب مفهومه دیگ]؟فهمیدی منظورمو؟؟
#بیبی ب این بی ذوقی ندیده بودم باشه بابا باشه برو بخواب
#اه نگه کن با لباسم چیکار کرد
+غرغر نکن
#غرغر نکن و کوفت
+هههههههههه
خب بچها چطور بود ادامه بدم یا نه؟؟؟ خواهشاً هر بار نگم لطفا.لایک.و.کامنت.فراموش.نشه.جان.من.فراموش.نشههههههه
۱۵.۹k
۰۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.