part; 14
part; 14
عشق بی رنگ
ا.ت: راستش منم دوست دارم ولی نمیشه باهم باشیم
ته: چرا؟
ا.ت: چون من بچه ی یه رابطه نامشورعم
دوم اینکه من ۱۷ سالمه و تو ۲۸ سالته
و در اخر تو یه مافیایی اونم نه یه مافیای ساده، بزرگترین مافیای جهان!
ته: جواب سوال اولت: من همچیو در بارت میدونم
دوم اینکه عشق واقعی سن و سال نمیشناسه
جواب سوال اخر من هیچوقت قرار نیست بهت اسیب بزنم پس از من نترس بیب
ا.ت: اگ همچیو در بارم میدونی میشه مادرم رو پیدا کنی؟
ته: اوهوم تو جون بخوا بیبی
(عررر چندشم شد)
ا.ت: ممنونم ازت، حالا ما کاپلیم؟
ته: اره عزیزم، یه سوال دارم ازت چرا فرار کردی؟
ا.ت: خوب راستش ازت میترسیدم چون میدونستم یه مافیایی ولی ته دلم راضی نبودم برم
ته: چرا وقتی به هوش اومدی ترسیدی ازم؟
ا.ت: فک کردم میخوای بزنیم
ته: ازت میخوام ک دیگه هیچوقت ازم نترسی
میخوام بهم اعتماد کنی
میتونم روت حساب کنم؟
ا.ت: البته
عشق بی رنگ
ا.ت: راستش منم دوست دارم ولی نمیشه باهم باشیم
ته: چرا؟
ا.ت: چون من بچه ی یه رابطه نامشورعم
دوم اینکه من ۱۷ سالمه و تو ۲۸ سالته
و در اخر تو یه مافیایی اونم نه یه مافیای ساده، بزرگترین مافیای جهان!
ته: جواب سوال اولت: من همچیو در بارت میدونم
دوم اینکه عشق واقعی سن و سال نمیشناسه
جواب سوال اخر من هیچوقت قرار نیست بهت اسیب بزنم پس از من نترس بیب
ا.ت: اگ همچیو در بارم میدونی میشه مادرم رو پیدا کنی؟
ته: اوهوم تو جون بخوا بیبی
(عررر چندشم شد)
ا.ت: ممنونم ازت، حالا ما کاپلیم؟
ته: اره عزیزم، یه سوال دارم ازت چرا فرار کردی؟
ا.ت: خوب راستش ازت میترسیدم چون میدونستم یه مافیایی ولی ته دلم راضی نبودم برم
ته: چرا وقتی به هوش اومدی ترسیدی ازم؟
ا.ت: فک کردم میخوای بزنیم
ته: ازت میخوام ک دیگه هیچوقت ازم نترسی
میخوام بهم اعتماد کنی
میتونم روت حساب کنم؟
ا.ت: البته
۲۱۳
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.