داستان مباهله (۱)
گروهی از #مسیحیان_نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد (ص) و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیهالسلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر #عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
فردای آن روز حضرت محمد( صلی الله علیه و آله )را دیدند که همراه با #حسن و #حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و #فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و #علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی بن ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر #عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
فردای آن روز حضرت محمد( صلی الله علیه و آله )را دیدند که همراه با #حسن و #حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و #فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و #علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی بن ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
۵۷۰
۱۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.