در احوالات ناصرالدین شاه آورده اند:در حین ورود به کربلا ب
در احوالات ناصرالدین شاه آورده اند:در حین ورود به کربلا بعد از غسل زیارت ابتداء به حرم سقای لب تشنگان آقاابوالفضل العباس علیه السلام مشرف می شد.
اطرافیان به او گفتند جسارت نشود ولی معمولاٌ تشرف به حرم حسینی را مقدم میدارند در جواب گفت: این دستگاه سلطنت است و با اصول آن من آشناتر از شما هستم. کسی که بخواهد بحضور شاهنشاه برود ،اول باید نخست وزیر دربار را دیده و استجازه نماید.
قبل از وارد شدن به حرم مطهر حسینی به صدر اعظمش گفت:یک روضه خوان خوبی پیدا کن تا من گریه کنم.صدر اعظم طبق دستور رفت چندتا از بهترین روضه خوانهای کربلا را آورد.هر چه روضه خوانها خواندند شاه ابدا گریه اش نگرفت!صدر اعظم ترسید، به علمای کربلا گفت اگر شاه به گریه نیفتد کار خراب میشود.رفتند روضه خوان گمنامی آوردند.روضه خوان، سیدی پیر اما خبره وکاردان بود.به صدر اعظم گفت: من شاه را میگریانم.به مجرد اینکه نزدیک شاه رسید خطاب به قبر امام حسین(ع) عرض کرد:یا حسین تو در وسط میدان کربلا،آن وقت که یکه و تنها شدی هی داد می زدی "هل من ناصر"حالا این ناصر آمده،اما حیف که دیر آمده!شاه همین که این را شنید به اندازه ای گریه کرد که صدراعظم ترسید برای شاه اتفاقی بیفتد.به روضه خوان گفت:بس است دیگر نخوان.ناصر الدین شاه بعد از این صحنه که به حال عادی خود بازگشت،با سوز و گداز این رباعی را به حضرت امام حسین(ع) عرض کرد:
گر دعوت دوست میشنودم آنروز
من گوی مراد می ربودم آنروز
آن روز که بود روز هل من ناصر
ای کاش که "ناصر"تو بودم آنروز
#امام_حسین_علیه_السلام #اربعین #محرم #تاسوعا #عاشورا #شیخ_رجبعلی_خیاط #ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
اطرافیان به او گفتند جسارت نشود ولی معمولاٌ تشرف به حرم حسینی را مقدم میدارند در جواب گفت: این دستگاه سلطنت است و با اصول آن من آشناتر از شما هستم. کسی که بخواهد بحضور شاهنشاه برود ،اول باید نخست وزیر دربار را دیده و استجازه نماید.
قبل از وارد شدن به حرم مطهر حسینی به صدر اعظمش گفت:یک روضه خوان خوبی پیدا کن تا من گریه کنم.صدر اعظم طبق دستور رفت چندتا از بهترین روضه خوانهای کربلا را آورد.هر چه روضه خوانها خواندند شاه ابدا گریه اش نگرفت!صدر اعظم ترسید، به علمای کربلا گفت اگر شاه به گریه نیفتد کار خراب میشود.رفتند روضه خوان گمنامی آوردند.روضه خوان، سیدی پیر اما خبره وکاردان بود.به صدر اعظم گفت: من شاه را میگریانم.به مجرد اینکه نزدیک شاه رسید خطاب به قبر امام حسین(ع) عرض کرد:یا حسین تو در وسط میدان کربلا،آن وقت که یکه و تنها شدی هی داد می زدی "هل من ناصر"حالا این ناصر آمده،اما حیف که دیر آمده!شاه همین که این را شنید به اندازه ای گریه کرد که صدراعظم ترسید برای شاه اتفاقی بیفتد.به روضه خوان گفت:بس است دیگر نخوان.ناصر الدین شاه بعد از این صحنه که به حال عادی خود بازگشت،با سوز و گداز این رباعی را به حضرت امام حسین(ع) عرض کرد:
گر دعوت دوست میشنودم آنروز
من گوی مراد می ربودم آنروز
آن روز که بود روز هل من ناصر
ای کاش که "ناصر"تو بودم آنروز
#امام_حسین_علیه_السلام #اربعین #محرم #تاسوعا #عاشورا #شیخ_رجبعلی_خیاط #ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
۱۰.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.