چه در دل من

چه در دل ِ من
چه در سر ِ تو
من از تو ‌رسیدم به باور ِ تو
تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو
به خاطر تو
به گریه نشستم
بگو چه کنم …
با تو ، شوری در جان
بی تو ، جانی ویران
از این ، زخم ِ پنهان
می میرم …
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو ، امشب پایان
می گیرم …
نه بی تو سکوت
نه بی تو سخن
به یاد ِ تو بودم
به یاد ِ تو من
ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن
ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،
بگو چه کنم…


#عبدالجبار_کاکایی
دیدگاه ها (۹)

زلزله نیست، اوست که می آید. آرام بگیر دلٓ ...

هر بار که با دلم می جنگمتو برنده می شوی،جهانجای خوبی برای عا...

در زندگی لحظه هایی هستکه به خواب هم نمی بینیو لحظه هایی که ت...

عاشقانه های شبنم

🍒🌱نیست نظر به سوی کس جز رُخ دوست دیده راباد به گوش او رسان ،...

ما مانده ‌ایم و دشواری وظیفه. ما مانده ‌ایم و راهی که مرد می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط