باز جمعه باهمان منوی همیشگی اش

باز " جمعه " باهمان منوی همیشگی اش!
چشمانی که ولگرد خیابانهای بی تو شده اند
خاطراتی که بهانه های تنهاییم را دست به کمر زده‌اند.
شاید جمعه منم، که زمان رو دستم باد کرده است.وتا ابد تاریخ انقضا خورده است
که صبح تا شب جای خالیت را دوره کنم
ودر آزمون هرشب نبودنت ، چنان بیفتم که بمیرم..
جمعه منم!
که ملودی خنده هایت در دلم تاب می خورد
دردت به جانم
تو که نیستی، بگذار ساده اش کنم.....عجب زهر ماریست این جمعه
بیاد مادر🥀🥀🥀🥀🥀😔
دیدگاه ها (۷)

دنیای بی اونه چشم لازم داردنه....پنجره

پیش چشم همه از خویش یلی ساخته ام،پیش چشمان تو اما، سپر انداخ...

.....🥀

همین که هستیهمین که لابلای کلماتمنَفَس میکشیراه میرویدر آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط