یوقتایی انگار یادمون میره کنار مون نشسته ای انگار ن

🌱یوقتایی انگار یادمون میره کنارِ مون نشسته ای ، انگار نمیدونیم فاصله ای نیست بینمون ، توی وجودمونی اصلا ... اما باز بخواییم حرف بزنیم باهات ، چشامونو میاریم بالا و به اسمونت ، یا به سقفِ جایی که هستیم ، نگاه میکنیم و شروع میکنیم به حرف زدن ، حرف زدن از هرچیزی که تَهِ دلمونه و داره بغضِ تو گلو میشه ، وقتی حرف و گله و شکایتامون از زمین و زمان پیشت تموم میشه ، انگار از سر تا پای وجودمون از آرامش پر میشه ...
لبخندِ رو لبمون همون لبخندیه که خدا کاشته

🌱 #پناه_خطیر
دیدگاه ها (۰)

تو را می‌خواهم برای یک لحظه زیستنو بعد بگذار تا ابد ابرها بب...

و بی‌توهیچ عطرِ زیبایی نیستتو پیشینه‌ی تمام عطرهایی.#نزار_قب...

🍂تو شرارت نگام ، معصومیت رو معنا کردم ... معصومیتی که فکر می...

زانو‌ زده ام برای زیارت!پشتِ ادراکِ فصلِ نگاهش...در دلخوشیِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط