مترسکم

مترسکم ،
عروسکی چوبی و تنها
که وقت ِ دِرو فراموش می شود …
مترسکم ،
نابینا ، بی جان ،
اینروزها دلم مثل دلِ تـــــــو ، گرفته
و خنده هایم همه دروغین است …
مترسکم ،
جانم اینروزها ، مثل بازارم بی مشتری مانده ،
دیگر از گنجشکان ِ سرمست ، خبـری نیست .
هرچه هست ، فقط کلاغ است و کلاغ و سیاهی
دیدگاه ها (۲)

بسم الله النور.....خدای عاشق یک صبح زیبای دیگر را با ترنمدل...

حسین پناهی یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را ...

دستم نقاش خوبی نبود اما دلم برات پر میکشید

خیلی وقتها قدرت یک نوازش،یک لبخند،یک واژه محبت آمیز،یک گوش ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط