فیک
#فیک
#درخواستی
#لینو
P²²
☆۹ سال بعد☆
&مامان من دارم میرم
+باشه قربونت برم خدافظ
&بابا خدافظ
-خدافظ پسرم
دوها الان ۹ سالش شده بود......
به شما میگفت مامان و بابا.....
دو سال پیش بهش حقیقت رو گفته بودید اما ترجیحش با مامان بابا بود....
وقتی دوها ۳ سالش بود شما صاحب یه دختر ناناس به اسم دوهی شدین...
که الان ۶ سالش بود و هنوز مدرسه نمیرفت.....
٪مامانی؟؟(خواب آلود)
+جانم مامان؟ بیا صبحونه حاضره
٪داداشی کجا رفت؟
+رفت مدرسه خوشگلم
٪بابایی کو؟
تا اینو گفت لینو خیلی سریع از پشت سر بلندش کرد....
-سلام عروسک
٪بابایییییییییی
+بیایین صبحونه دیگه
٪بابایی من نمیخوام بری سرکار!
+شروع شد(زیرلب)
-حرفی ندارم
+دوهی!!! نوتلا داریما!!!!
از بغل لینو پایین پرید و دوید سمت میز صبحونه.....
+آروم ندو!
٪نوتلاااااااااااااا(منم میخوام خو☹️🥺)
لینو با خنده به جمعتون پیوست و نشستین و شروع کردین به خوردن.....
بعد صبحونه تو و لینو رفتید داخل اتاق لباس تا حاضر بشید.....(عکس میزارم)
#درخواستی
#لینو
P²²
☆۹ سال بعد☆
&مامان من دارم میرم
+باشه قربونت برم خدافظ
&بابا خدافظ
-خدافظ پسرم
دوها الان ۹ سالش شده بود......
به شما میگفت مامان و بابا.....
دو سال پیش بهش حقیقت رو گفته بودید اما ترجیحش با مامان بابا بود....
وقتی دوها ۳ سالش بود شما صاحب یه دختر ناناس به اسم دوهی شدین...
که الان ۶ سالش بود و هنوز مدرسه نمیرفت.....
٪مامانی؟؟(خواب آلود)
+جانم مامان؟ بیا صبحونه حاضره
٪داداشی کجا رفت؟
+رفت مدرسه خوشگلم
٪بابایی کو؟
تا اینو گفت لینو خیلی سریع از پشت سر بلندش کرد....
-سلام عروسک
٪بابایییییییییی
+بیایین صبحونه دیگه
٪بابایی من نمیخوام بری سرکار!
+شروع شد(زیرلب)
-حرفی ندارم
+دوهی!!! نوتلا داریما!!!!
از بغل لینو پایین پرید و دوید سمت میز صبحونه.....
+آروم ندو!
٪نوتلاااااااااااااا(منم میخوام خو☹️🥺)
لینو با خنده به جمعتون پیوست و نشستین و شروع کردین به خوردن.....
بعد صبحونه تو و لینو رفتید داخل اتاق لباس تا حاضر بشید.....(عکس میزارم)
- ۲.۲k
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط