جانا بیا یک بار دیگر شعله بر جانم بزن

جانا بیا یک بار دیگر شعله بر جانم بزن
یا تیشه ای بردار و بر پاهای لرزانم بزن

در کوچه ای افتاده ام،هر رهگذر زخمی زدم
سیرم ز دنیا،خنجری بر قلبِ بی جانم بزن

افتان و خیزان کوچه را پیموده ام، حالا تو هم
آن زخم ِآخر را تو بر این جسمِ ویرانم بزن

در انتظارت مانده ام، این چشم هایم را ببین
وقتی که مُردم بوسه بر چشمان گریانم بزن

آغوش خود را باز کن،این تن به رویایش رسد
آخر تو هم دستی به این دستانِ بی جانم بزن
دیدگاه ها (۰)

تنهاییِ همدیگر را بردارید ...مثلِ تکه نخِ مانده رویِ لباس !ه...

هر انسانی ‌، یک‌باربرای رسیدن به یک‌نفر دیر می کندو پس از آن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط