سایه ات سنگین شده چون رفته ام ازیادتو

سایه ات سنگین شده چون رفته ام ازیادتو
بیقرارت مانده ام، با آن همه بیداد تو

بی وفایی می کنی، گویا فراموشت شده
تا که شیرین میشدی من میشدم فرهاد تو

توی ایوان می نشستم، روبروی خانه ات
خانه ات آباد بود و، خانه ام آباد تو

حال و روزی داشتم، باکوچه هایت بیوفا
روزگارت شاد بود و، روزگارم شاد تو

بوسه بازی های زلفت، با تمنای نسیم
من تماشا می شدم، در حنجره فریادتو
دیدگاه ها (۴)

زن نیستم اگر زنانه پای عشقم❤نایستم ! ...

دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیاییچشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجا...

ای که گفتی بی قراری های من بازیگری ستبی قرارم می کنی وقتی دل...

'تو رها در من و من محو سراپای توامتو همه عمر من و من همه دنی...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط