زن از ماشین خود پیاده شدو پرسید تخم مرغ ها چند

زن از ماشین خود پیاده شدو پرسید: تخم مرغ ها چند؟

پیرمرد تخم مرغ فروش پاسخ داد: دانه ای 400 تومان خانوم

زن به او‌گفت: من برای شش تخم مرغ 2000تومن پرداخت می‌کنم و یا چیزی از‌ تو‌ نمی خرم

پیرمرد در‌جواب گفت: بیا به قیمتی که می خواهی، تخم مرغ هایت را بردار. شاید این شروع خوبی برای فروش امروز من باشد، چرا که از صبح حتی یک تخم مرغ نیز نفروختم

او تخم مرغ ها را خرید و با احساسی سرشار از پیروزی از آنجا دور شد. سپس سوار ماشین گرانقیمت خود شد و به همراه دوست خود به سمت رستوران مجللی حرکت کرد.

در آن رستوران چند نوع غذا سفارش دادند و مقدار کمی از غذاها را خورده و مقادیر فراوانی از آن را همانجا رها کردند. صورت حساب او‌ مبلغ112000 تومان شد

او 120000تومن پرداخت کرد و به صاحب رستوران گفت که باقیمانده پول را نیز نگاه دارد.😳

این موضوع برای مالک رستوران پیشامد کاملا عادی و متداولی به نظر‌ می رسید اما برای پیرمرد تخم مرغ فروش بسیار دردناک بود.😢

نکته اینجاست:

چرا زمانیکه از فردی‌ محتاج چیزی خریداری می نماییم، همواره خود را در جایگاه قدرت و برتری قرار می دهیم؟
دیدگاه ها (۱۸)

دست‌نوشته زیبای پرستار بیمارستان ولایت قزوین : 🔺اگر در شهر پ...

«تنها»«ماهی» که«شهادت» ندارد، «شعبان» استو«تنها»«ماهی» که«تو...

▪️ویروس "گرسنگی" روزانه هزاران کودک را می‌کشد.▪️واکسن این وی...

🌸 السلام علیک یا بقیه الله🌸سلام امام زمانم ای ساربان غمگین م...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط