روشن است که خسته ام
روشن است که خستهام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خستهام، نمیدانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خستهام
و به نرمی لبخند میزنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خستهام، نمیدانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خستهام
و به نرمی لبخند میزنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن
۷.۴k
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.