با من حرف بزن!
با من حرف بزن!
مثلاً بگو!
"امروز باد در کدام مسیر
پیراهنت را آشفته کرد؟"
"کجا رایحه یِ خوشِ تنت
روی درخت بید نشست؟"
من مجنون شدم!
برگ برگ
در زیر سایه ی چشمانت رقصیدم!
با من حرف بزن!
مثلاً بگو:
"باران از کدام چشم تو بارید؟"
"چرا رودخانه ها
از گونه هایت جاری شدند؟!"
من مرداب مرده ای، که
با تو اقیانوس شدم!
با من حرف بزن!
مثلاً بگو:
"امروز کدام شعرم را
روی خط دستانت پاراگراف بندی کنم؟"
"کجا نبضت را
به رگ هایم پیوند بزنم، تا جهان
در تپش های قلبمان جان بگیرد؟!"
با من حرف بزن!
سکوت تلخت را بشکن!
صدایت را
روی بند بند استخوان هایم بریز!
بگذار بلرزد این تن، بیفتد این تن!
جان دهم برای تویی که خاطرش
برایم عزیز ست، عزیز!
#عرفان_یزدانی♥️
مثلاً بگو!
"امروز باد در کدام مسیر
پیراهنت را آشفته کرد؟"
"کجا رایحه یِ خوشِ تنت
روی درخت بید نشست؟"
من مجنون شدم!
برگ برگ
در زیر سایه ی چشمانت رقصیدم!
با من حرف بزن!
مثلاً بگو:
"باران از کدام چشم تو بارید؟"
"چرا رودخانه ها
از گونه هایت جاری شدند؟!"
من مرداب مرده ای، که
با تو اقیانوس شدم!
با من حرف بزن!
مثلاً بگو:
"امروز کدام شعرم را
روی خط دستانت پاراگراف بندی کنم؟"
"کجا نبضت را
به رگ هایم پیوند بزنم، تا جهان
در تپش های قلبمان جان بگیرد؟!"
با من حرف بزن!
سکوت تلخت را بشکن!
صدایت را
روی بند بند استخوان هایم بریز!
بگذار بلرزد این تن، بیفتد این تن!
جان دهم برای تویی که خاطرش
برایم عزیز ست، عزیز!
#عرفان_یزدانی♥️
۱۶.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰